خب سلام سلام

خب سلام سلام
میخام ازین به بعد براتون رمان بزارم
در مورد پانیذورضا،ارسلانو دیانا،متینو نیکا
خب داستان این است که اول پانی و رضا باید باهم اشنا بشن و بقیه هم همینطورررر،،،، دیگه اسپویل نمیکنم😁😂
اسم رمان هم من ماهت میشم تو خورشید🙃🤍🐾
خب خب داستانو میگم که دچار تردید و گمراهی نشوید فرزندانم
اول داستان اینه که پانی یه دخترس که باباش خیلی پولداره مامانش هم وقتی بچه بود یعنی ۷ سالگی ایست قلبی کرد مرده حالا مادر نداره یعنی نامادری داره که اصلا براش خوب نیست.‌....‌‌‌‌........
خلاصه این از پانی حالا رضا باباش با بابای پانی فامیله ینی میشه پسر پسرعموی بابای پانی اوکی😂
خب حالا خصوصیات بابای رضا باباش بسیار بسیاررررر
سختگیر میباشد و خیلی مغرور و وضع مالیشون هم خوبه،حالا مامان رضا،مامان رضا خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی بی نهایت مهربونه و خیلی پسرش و بقیه بچه هاش رو دوس دارع حالا خواهر رضا،نیکا،برادرش ارسلان
اهاااا خواهر برادر پانی نگفتم خواهرش،دیانا
برادرش متین
میدانم که گیجتون کردم ولی نگرون نباشین بلاخره میفهمین خب دیگه بیشتر ازین توضیح نمیدم چون اسپویل میشه وایی حس میکنم قراره خودمم سکته کنم سر این رمانی که نمیدونید قراره چقدددد خفن بشه
خب شاید کمتر بزارم چون امتحانا هستش بوس بهتون
😘😘