کی، کجا بود که دل را به شما من دادم!
کی، کجا بود که دل را به شما من دادم!
از همان لحظه اسیرِ غم یک بیدادم
داستانِ من و آن چَشمِ پر از زیبایی
حرف تلخیست؛ از آن زیر و زبر بنیادم
بعد از آن لحظهء کوتاه نسیمِ تَنِ تو
مثلِ شمعی شده ام، جان و تنی در بادم
این عجیب است که با در به دری می سازم
چون که درگیرِ توام، اهل خراب آبادم
اگر از شوقِ به تو این قلم از عشق نوشت
حرف تکرار شده، با غمِ تو همزادم
هیچ کس مثل من از دردِ تو آگاه نشد
از همین روست که من در قفست آزادم...
❤ 😍 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ 😍 ❤
از همان لحظه اسیرِ غم یک بیدادم
داستانِ من و آن چَشمِ پر از زیبایی
حرف تلخیست؛ از آن زیر و زبر بنیادم
بعد از آن لحظهء کوتاه نسیمِ تَنِ تو
مثلِ شمعی شده ام، جان و تنی در بادم
این عجیب است که با در به دری می سازم
چون که درگیرِ توام، اهل خراب آبادم
اگر از شوقِ به تو این قلم از عشق نوشت
حرف تکرار شده، با غمِ تو همزادم
هیچ کس مثل من از دردِ تو آگاه نشد
از همین روست که من در قفست آزادم...
❤ 😍 ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ 😍 ❤
۵۰
۲۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.