صدایش را شنیدم جان گرفتم
صدایَش را شنیدم جان گرفتم
ز کُفر افتادم و ایمان گرفتم !
چنان عطر کلامش تازه ام کرد
که گویی غُسل، در باران گرفتم !
غمین و خسته و سرگشته بودم
ولی با صُحبتش سامان گرفتم
ز نَجوایش درونم زیرورو شد
هرآنچه خواست قلبم، آن گرفتم
مرا حاجت از این خوشتر نباشد
که در اوجِ غم از یزدان گرفتم
عجب حال خوشی دارم من امشب
که جانِ تازه از جانان گرفتم..
🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 😘 😘 😘 😍 😍 😍 😍
ز کُفر افتادم و ایمان گرفتم !
چنان عطر کلامش تازه ام کرد
که گویی غُسل، در باران گرفتم !
غمین و خسته و سرگشته بودم
ولی با صُحبتش سامان گرفتم
ز نَجوایش درونم زیرورو شد
هرآنچه خواست قلبم، آن گرفتم
مرا حاجت از این خوشتر نباشد
که در اوجِ غم از یزدان گرفتم
عجب حال خوشی دارم من امشب
که جانِ تازه از جانان گرفتم..
🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 😘 😘 😘 😍 😍 😍 😍
- ۲۳۴
- ۲۲ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط