همیشه از خودکشی متنفر بودم

همیشه از خودکشی متنفر بودم.
از آن احساس ضعف هنگام بریدن رگ. هنگام تزریق آمپول هوا. هنگام آب شدن سیانور زیر زبان. هنگام...
از همان بچگی تصور میکردم اگر روزی بقدری خسته بودم که تنها راهی که باعث در رفتن خستگی ام میشد مرگ باشد. آنوقت یک هفت تیر برمیداشتم و یک گلوله اش را در سر کسی که وجودش باعث آزار دیگران بود حرام میکردم.
بعد منتظر مینشستم تا مرا به جرم قتل اعدام کنند.
براستی که هیجان انگیز تر از اعدام به جرم خودکشیست:)