نمیفهمم چه چیزیو توی من دوست داره

نمی‌فهمم چه چیزیو توی من دوست داره،
و از همین می‌ترسم. از این نفهمیدن که منو
توی فضای تاریکی که نمی‌شناسم قرار میده.
ولی حالمو میدونم که بده.
احساس می‌کنم یه چیزی توی سینه‌م پرپر می‌‌زنه...







.
جنگیدن برای نگه داشتن خیلی چیزها رو دیگه فراموش کردم.
بنظرم زندگی خالی‌تر از این شده که بخوام به چیزی چنگ بزنم که شاید لحظه‌ای خوشحالم کنه.
اولِ‌اسفند
دو دیقه به دو ِ ظهر
دیدگاه ها (۰)

آدما خیلی ناجوانمردانه دوس داشتنشون رو ازت پس میگیرن. شانس ب...

تازه فهمیدم که تاحالا هیچکس واسه من گل نگرفته:) کلا هر یه مد...

اگه قبول کنی که دیگه تخمشم نیست نبودنت، هی راه به راه با هر ...

حس می‌کنم جوجه رنگی‌ای هستم که توی هفت سالگیت توی یک لحظه بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط