آدینه است وَ نیستی در بَرِمانوَ نتَوان کامی گرفت از چشمه یِ جوشانِ شرابِ لبِانتان عِجالتاً مینوشیم قهوه یِ تَلخِمان را به یادِتان تا که شاید خُماریِ اینحالِ خَراب ،،، از دوریِتان را بِپَرانَد دِگَر از سَرِمان.