پارت ۲
پارت ۲
آگاتا ویو
این یعنی ما قدرت ماورائی داریم اما چطور تا حالا متوجه نشده بودیم
* هی آگاتا یک چیزی پیدا کردم مادر گفته که اون خال روی دستمون قدرتمون رو مخفی میکرده
+ خال ؟
* اره
* دستتو بده
* این خال روی دستمون مثل همه مثل اینکه مامان درست میگفت
+ این یعنی الان ما جادوگریم
* نمیدونم واقعا گیج شدم
+ منم
*بیخیالش بیا بریم صبحانه بخوریم
+ باشه
* فقط آگاتا میای بالا نامه رو هم بیار باید از بین ببریمش
+ باشههههههههه
نامه رو اوردم توی خونه و گذاشتمش روی میز میخواستم صبحانه درس کنم که زنگ خورد
+ من باز میکنم
* اوک
رفتم درو باز کردم همسایمون خانم لیلی بود اون واقعا زن مهربونی بود البته گاهی اوقات مرموز میشد
(علامت لیلی •)
• سلام عزیزم...... چرا سیاه پوشیدی
+ پدر و مادرمون فوت کردن
• اه عزیزم واقعا متاسفم تسلیت میگم
+ ممنون بفرمایید تو
• ممنون
رفتم برای لیلی قهوه بریزم داشتم قهوه رو آماده میکردم که یاد نامه افتادم وای نه اگه لیلی بخونش بدبخت میشیم بدو بدو رفتم توی حال که دیدم لیلی نامه توی دستشه
• شما...... شما جادوگرین
+ اوه خانم لیلی لطفاً ...
• شما جادوگرین.... شما بدبختی میارین بهتره گورتون رو از این شهر گم کنین
* هعی خانم بهتره حواست به چیزایی که میگی باشه
• الان یک جادوگر داره منو تهدید میکنه ؟
* ما بهتون آسیب نمیرسونیم
• از این حرفت مطمئن نیستم
و بعد از این حرفش به سرعت از خونه بیرون زد .
آگاتا ویو
این یعنی ما قدرت ماورائی داریم اما چطور تا حالا متوجه نشده بودیم
* هی آگاتا یک چیزی پیدا کردم مادر گفته که اون خال روی دستمون قدرتمون رو مخفی میکرده
+ خال ؟
* اره
* دستتو بده
* این خال روی دستمون مثل همه مثل اینکه مامان درست میگفت
+ این یعنی الان ما جادوگریم
* نمیدونم واقعا گیج شدم
+ منم
*بیخیالش بیا بریم صبحانه بخوریم
+ باشه
* فقط آگاتا میای بالا نامه رو هم بیار باید از بین ببریمش
+ باشههههههههه
نامه رو اوردم توی خونه و گذاشتمش روی میز میخواستم صبحانه درس کنم که زنگ خورد
+ من باز میکنم
* اوک
رفتم درو باز کردم همسایمون خانم لیلی بود اون واقعا زن مهربونی بود البته گاهی اوقات مرموز میشد
(علامت لیلی •)
• سلام عزیزم...... چرا سیاه پوشیدی
+ پدر و مادرمون فوت کردن
• اه عزیزم واقعا متاسفم تسلیت میگم
+ ممنون بفرمایید تو
• ممنون
رفتم برای لیلی قهوه بریزم داشتم قهوه رو آماده میکردم که یاد نامه افتادم وای نه اگه لیلی بخونش بدبخت میشیم بدو بدو رفتم توی حال که دیدم لیلی نامه توی دستشه
• شما...... شما جادوگرین
+ اوه خانم لیلی لطفاً ...
• شما جادوگرین.... شما بدبختی میارین بهتره گورتون رو از این شهر گم کنین
* هعی خانم بهتره حواست به چیزایی که میگی باشه
• الان یک جادوگر داره منو تهدید میکنه ؟
* ما بهتون آسیب نمیرسونیم
• از این حرفت مطمئن نیستم
و بعد از این حرفش به سرعت از خونه بیرون زد .
۱.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.