کودکی که درمیان زباله ها دنبال روزی خود میگردد

کودکی که درمیان زباله ها دنبال روزی خود میگردد
خوشا روزی که تو را درمیان " زباله " ها نبینم ...
عصر امروز با " او " احوال پرسی کردم و اسکناسی به عنوان " عید" ی دادم ...
گفت : مگر عید شده ... گفتم : یک روز می شود ...
لبخندی زد و گذشتم و دوباره مشغول شد ... قد و قواره اش برای " بازیافت " خیلی کو چک بود ...
دیدگاه ها (۲)

گفتارت فرش ایرانی‌ست و چشمانت گنجشککان دمشقی که می‌پرند از د...

چنان تنهایی بزرگی در دنیا هست که در عقربه‌های ساعت نیز دیده ...

تو رگ شوخی ات با دیگران گُل می کند و من رگ غیرتم باد ! عجب ن...

لبوفروشها تابستان استراحت دارند بستنی فروش ها زمستان بیچ...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_285+ نگران نباش لیلیدا...

پارت ۱هوا مثل همیشه سرد بود،دست های کوچیک و لاغرم رو بیشتر د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط