گفتارت فرش ایرانیست

گفتارت فرش ایرانی‌ست
و چشمانت گنجشککان دمشقی
که می‌پرند از دیواری به دیواری
و دلم در سفر است چون کبوتری بر فراز آب‌های دستانت
و خستگی در می‌کند در سایه‌ی دیوارها…
و من دوستت دارم
می‌ترسم اما که با تو باشم
می‌ترسم که با تو یکی شوم
می‌ترسم که در تو مسخ شوم
تجربه یادم داده که از عشق زنان دوری کنم
و از موج‌های دریا
اما با عشقت نمی‌جنگم… که عشق تو روز من است
با خورشید روز نمی‌جنگم
با عشقت نمی‌جنگم…
هر روز که بخواهد می‌آید و هر وقت بخواهد می‌رود
و نشان می‌دهد که گفت‌وگو کی باشد و چگونه باشد.

#نزارقبانی
دیدگاه ها (۲)

چنان تنهایی بزرگی در دنیا هست که در عقربه‌های ساعت نیز دیده ...

این منم... غمگین‌ترین دیوانه‌ی غمگین شهر مثل فرهادی که تل...

کودکی که درمیان زباله ها دنبال روزی خود میگردد خوشا روزی که ...

تو رگ شوخی ات با دیگران گُل می کند و من رگ غیرتم باد ! عجب ن...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط