می گذشت از رو به رویم با حیا و ساده بود
می گذشت از رو به رویم با حیا و ساده بود
رقص گیسوها میان باد فوق العاده بود
چشم هایش دلربا بود و نگاهش بر زمین
از قدم هایش مشخص بود آقازاده بود
دست و پایم سخت لرزید و حواسم پرت شد
شک ندارم اتفاقی در دلم رخ داده بود
در خیالاتم برایش شعر می خواندم و بعد
دست های من به زلف یار و جام باده بود
من نگاهم خیره بود و او نگاهش منقطع
هم زمین آماده بود و هم زمان آماده بود
عشق شوری در نهاد ما نهاد و بعد هم
اتفاقی که نباید بین ما افتاده بود.
🍃M🥀🍃💚❤️💚
رقص گیسوها میان باد فوق العاده بود
چشم هایش دلربا بود و نگاهش بر زمین
از قدم هایش مشخص بود آقازاده بود
دست و پایم سخت لرزید و حواسم پرت شد
شک ندارم اتفاقی در دلم رخ داده بود
در خیالاتم برایش شعر می خواندم و بعد
دست های من به زلف یار و جام باده بود
من نگاهم خیره بود و او نگاهش منقطع
هم زمین آماده بود و هم زمان آماده بود
عشق شوری در نهاد ما نهاد و بعد هم
اتفاقی که نباید بین ما افتاده بود.
🍃M🥀🍃💚❤️💚
۳۶۲
۰۵ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.