هوس میتونه به عشق تبدیل بشه؟
هوس میتونه به عشق تبدیل بشه؟
p 3
ا/ت برگشت و یهو جونگ کوک لب ا/ت رو بوسید و ا/ت جونگ کوک رو هل داد عقب
+دیونه شدی؟!
_اره...با این لباسی که پوشیدی بهت قول نمیدم شب خوبی داشته باشی..
جونگ کوک یک قدم به ا/ت نزدیک شد و ا/ت یک قدم عقب رفت
+تو به من گفتی میریم استخر! توقع داشتی با لباس بیام توی استخر؟
_نه ولی بدنت خیلی معلومه...فکر کردم داری راستش رو میگی ولی انگاری که به من دروغ گفتی پس ما برمیگردیم خونه....
جونگ کوک دست ا/ت رو گرفت و از اونجا برد بیرون و ا/ت رو پرت کرد توی ماشین. جونگ کوک با سرعت تمام رانندگی میکرد
+تو کی هستی که برای من تصمیم میگیری!(با داد)
جونگ کوک سرعت ماشین رو زیاد تر کرد
+ماشین رو نگه دار دیونهههه( بلند تر داد زد)
جونگ کوک عصبی شد و ماشین رو نگه داشت
_نمیدونی من کی هستم که هر جور دلت بخواد با من حرف بزنی فا*حشه؟!( با داد)
ا/ت چیزی نگفت و ترسیده بود ولی انگار نکرد و شروع به حرف زدن کرد
+به من نگو فا*حشه! برام مهم نیست چی هستی یا کی هستی!سر منم داد نزن!(با داد)
ا/ت از ماشین پیاده شد و جونگ کوک از ماشین پیاده شد و دنبال ا/ت رفت
_کجا؟؟( فریاد عصبی)
+به تو ربطی نداره!!...
ا/ت داشت راه میرفت که جونگ کوک دست ا/ت رو گرفت و ا/ت رو به سمت سینه ش کشید و بغلش کرد
_اجازه نمیدم با این لباس هرجا دلت میخواد بری بیب....
ا/ت تعجب کرد که جونگ کوک با صدای اروم حرف میزد
+چی شد؟ همین چند دیقه پیش داشتی بهم میگفتی فاحشه! الان شدم بیب؟
جونگ کوک از رفتار ا/ت عصبی شد و اخم بزرگی کرد
_رفتار و اخلاق من به تو ربطی نداره! من ادم مودی هستم! یهو میبینی کسی که دوستش دارم و نمیزارم یه گرد و خاک روش بشینه از اینکه الان توی گل گیر کرده لذت میبرم! فهمیدی؟
ا/ت جونگ کوک رو به عقب هل داد
+پس سعی نکن با من باشی...چون من همیچین پسری رو نمیخوام!
_پس تو هم فکر نکن خودم رو برات عوض میکنم!
جونگ کوک سوار ماشین شد و از اونجا رفت
+پسره ی عوضی! ازت متنفرم!
ا/ت داشت راه میرفت که یهو...
شرط پارت بعدی: ۲۰ لایک
p 3
ا/ت برگشت و یهو جونگ کوک لب ا/ت رو بوسید و ا/ت جونگ کوک رو هل داد عقب
+دیونه شدی؟!
_اره...با این لباسی که پوشیدی بهت قول نمیدم شب خوبی داشته باشی..
جونگ کوک یک قدم به ا/ت نزدیک شد و ا/ت یک قدم عقب رفت
+تو به من گفتی میریم استخر! توقع داشتی با لباس بیام توی استخر؟
_نه ولی بدنت خیلی معلومه...فکر کردم داری راستش رو میگی ولی انگاری که به من دروغ گفتی پس ما برمیگردیم خونه....
جونگ کوک دست ا/ت رو گرفت و از اونجا برد بیرون و ا/ت رو پرت کرد توی ماشین. جونگ کوک با سرعت تمام رانندگی میکرد
+تو کی هستی که برای من تصمیم میگیری!(با داد)
جونگ کوک سرعت ماشین رو زیاد تر کرد
+ماشین رو نگه دار دیونهههه( بلند تر داد زد)
جونگ کوک عصبی شد و ماشین رو نگه داشت
_نمیدونی من کی هستم که هر جور دلت بخواد با من حرف بزنی فا*حشه؟!( با داد)
ا/ت چیزی نگفت و ترسیده بود ولی انگار نکرد و شروع به حرف زدن کرد
+به من نگو فا*حشه! برام مهم نیست چی هستی یا کی هستی!سر منم داد نزن!(با داد)
ا/ت از ماشین پیاده شد و جونگ کوک از ماشین پیاده شد و دنبال ا/ت رفت
_کجا؟؟( فریاد عصبی)
+به تو ربطی نداره!!...
ا/ت داشت راه میرفت که جونگ کوک دست ا/ت رو گرفت و ا/ت رو به سمت سینه ش کشید و بغلش کرد
_اجازه نمیدم با این لباس هرجا دلت میخواد بری بیب....
ا/ت تعجب کرد که جونگ کوک با صدای اروم حرف میزد
+چی شد؟ همین چند دیقه پیش داشتی بهم میگفتی فاحشه! الان شدم بیب؟
جونگ کوک از رفتار ا/ت عصبی شد و اخم بزرگی کرد
_رفتار و اخلاق من به تو ربطی نداره! من ادم مودی هستم! یهو میبینی کسی که دوستش دارم و نمیزارم یه گرد و خاک روش بشینه از اینکه الان توی گل گیر کرده لذت میبرم! فهمیدی؟
ا/ت جونگ کوک رو به عقب هل داد
+پس سعی نکن با من باشی...چون من همیچین پسری رو نمیخوام!
_پس تو هم فکر نکن خودم رو برات عوض میکنم!
جونگ کوک سوار ماشین شد و از اونجا رفت
+پسره ی عوضی! ازت متنفرم!
ا/ت داشت راه میرفت که یهو...
شرط پارت بعدی: ۲۰ لایک
۲۵.۱k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.