هنوز هم

هنوز هم...
سربازانی هستند؛
که پس از اتمام جنگ
بارها خودکشی کرده اند،
با گلوله ای که درخشاب نیست...
با همان اسلحه ای که،
از دریچه ی مگسک آن
گلوی معشوقه شان را بوسیده اند..

"نگار آزادی"
دیدگاه ها (۱)

تو برای رفتن آمده بودی!رفتن از شهر..رفتن از کافه دنج خیابان ...

گلوله ای در سینه ...به این اسلحه نگاه نکنمن سربازنیستممن تنه...

رویا...خواب دیدم نیستیتعبیر آمد:میرسیهرچه من دیوانه بودمابن ...

حدیث عشق نگردد کهن که سال به سالبهار حسن تو گلهای تازه تر دا...

🔴امید سرلک، از ارازل و اوباش ساکن الیگودرز که خود را «مرد سا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط