گلوله ای در سینه

گلوله ای در سینه ...

به این اسلحه نگاه نکن
من سربازنیستم
من تنها شیدای تو هستم
با طنابی به گردن و
گلوله ای درسینه . . .

میخواهم جهان را فتح کنم
تا به تو برسم
این خواسته کمی نیست
فتح جهانی که به تو میرسد .

"محمود درویش"
دیدگاه ها (۲)

دیوانه ای در شهر بود…میگفتن از رفتن عشقش دیوانه شده است!روزی...

ورقه های این کتاب ...همه احمق بودند !کدام مرد عاقلی بجای باف...

تو برای رفتن آمده بودی!رفتن از شهر..رفتن از کافه دنج خیابان ...

هنوز هم...سربازانی هستند؛که پس از اتمام جنگبارها خودکشی کرده...

{سنوار مقاومت..}

پارت ۴~وارد عمارت میشیم... هدفمون مین یونگی و هوسوک هستند......

میان عشق و درد---پارت ششم:اون عصر، یونا تو خونه نشسته بود و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط