دیوانه بود جاده

.
دیوانه بود جاده...
دیوانه بود باران...
دیوانه بود دلم...
دیوانه بود تنهایی...
میرفت به سمت بی خوابی...
می رفت به سمت سکوت..
به سمت درد...
گاه می میری در خودت...
گاه میمیری در آشوبِ لحظه ها...
گاه هیچ کَس نمی فهمد ...
همه ی چیز های رو به فنا در قلبت تمام شده است
گاه قلبت درد می کند...
درد می کند...
جاده فریاد می زند ...
درد می کند...
گاه می میری ...
همین...
می میری...
قلبت...
می میرد...
من تمام شده ام...
سالها پیش در آغوش تو...
حال که نیستی ...
در آغوش که تمام شـوم...
که همانطور مرا عاشقانه به دست لحظه ها بسپارد
تو که نیستی ...
من نیز نیستم...
مرده ام...
در لحظه های با تو
که تمام شده است
من مرده ام
من...
و صدای باران ...
و هق هق که به دیوارِ جاده ی دلم می کوبد ..

#بهاره_حصاری

@hiis_channel

🌱 🌱 🌱
دیدگاه ها (۱)

گفت: عشق نه!بیا تا همیشه دوست بمانیم!دستش را رها کردمگفتم: ب...

شونه رو گذاشتم زمین و شروع کردم به بافتن موهاش...با صدای آرو...

نکند دوری من از دلت عادت بشود نکند اخر این قصه خیانت بشودنک...

کجا رفتی خوش خنده معن تو فقط یک اسم نیستی تو یک خاطره ای یک ...

تکپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط