هر چند وقت یه بار تماس میگرفت

هر چند وقت یه بار تماس میگرفت ،
چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود ،
بهش گفتم : مادر نمیای؟؟
گفت : مامان از تو انتظار نداشتم !
خیلی ازش عذر خواهی کردم ...
گفت : مامان من نمیتونم بیام . با چه رویی برگردم ؟چجوری سرمو بلند کنم و خانواده ی شهدا رو ببینم؟؟..
تو خواب دیدم شهید شد و افتاد ، من بغلش کردم . سریع همه رو بیدار کردم گفتم : صالح شهید شده
همه گفتن نه آروم باش ایشالله که چیزی نیس
روز بعد که خبر شهادتشو دادن دیدم همون ساعتی که من خوابشو دیدم شهید شد.
همه دعام این بود بدنش دسته دشمنا نیوفته آخه طاقت نداشتم ...

به روایت والده مکرمه شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع بهنمیری

شهدا شرمنده ایم

🌷🌱 @baashahidaan
دیدگاه ها (۱)

⭕️ میگن چرا گیر دادی حتما واکسن برکت بزنی،....یک اینکه مطمئن...

𝑇𝑤𝑜 𝑝𝑒𝑜𝑝𝑙𝑒 𝑖𝑛 𝑙𝑜𝑣𝑒 𝑎𝑟𝑒 𝑚𝑜𝑟𝑒 𝑖𝑛 𝑙𝑜𝑣𝑒𝑇𝑜 𝑙𝑜𝑣𝑒 𝐺𝑜𝑑 :)دو انسان عا...

#شهید_حاج_ابراهیم_همت #وصیت_نامه_شهدا

شـهـدا از خوابـــــ و خوراک افتادندتا دنیا #خوابمان نکند...و...

"شراب سرخ" Part: ¹²ویو جنا: کفشام رو پام کردم و از خونه زدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط