نجوای صبحگاهی

نجوای صبحگاهی

تا با منی و یاد منی
میان تنگنای راه
در تب تند زندگی
به وقت یادهای خوب
در نبض لحظه های عشق
در معجزه های کوچک و رویاهای بزرگ
خوشبختم ...
خدایا ؛ رفیق تنهایی های من
با من باش تا پر نکند وجودم را
تاریک زندگی
و غبار نگیرد هوای دل مرا
و ترس نبندد راه امید من
دست هایت ، همیشه خانه من
دست هایت ، سرای عشق
قصه های کودکی ام
همان پایان های شاد
مرا از من گریزی نیست
و هراس
و کسی با من در جنگ است و من پرم از او
و پر از عشق خویش
بوی یأس که می آید ، می شنوم سوت فاصله را
و باز به سوی تو می آیم و تو لبخند می زنی
خدایا
با تو بودن را اضطرابی نیست
تو آرامش ِ طوفان ها ...
" مرا بی تو ، آغازی نیست ..."
دیدگاه ها (۱۲)

چه غریبانه نشستم سر راهت که بـیاییچه غریبانه غریبانه نوشتم ک...

هر لذتی زحمتی دارد و هر زحمتی لذتی به دنبال خود می آورد بنگر...

چقدر خوب است کسی بی دلیل تو را دوست داشته باشدو هنگامی که از...

..روز گرامیداشت حکیم ابو علی سینا و روز پزشک؛ باآرزوی موفقیت...

مرا می‌شناسی تو ای عشق من از آشنایان احساس آبمو همسایه ام مه...

با نگاهم چشم هایت را زیارت میکنمچشم می بندم تو را در دل عباد...

‍ نیایش شبانه با حضـــــرت عشق  خدایا🤲بضاعت من به قدری است ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط