P.13
P.13
「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
(هاری، کوک. آجوما.. جوهی،، الکس،. خدمتکارا & )
هارس ویو
یهو منو سمت خودش کشید و روی گردن کیس مارک های بنفش گذاشت بعد رفت سمت لبام و وحشیانه مک میزد طعم خون توی دهنم بود بعدش که لبام رو ول کرد دست زدم به لبم دیدم گوشه اش زخمی شد جونگ کوک رفت سراغ لباسام همشون رو پاره کرد که رسید به شور... ت و سو.... تینم کی شور...... ت مو با یه حرکت در اورد و سوتینم رو به آرومی باز کرد و اون هم در اورد من الان در اختیار اون بودم نمی تونستم حرکتی بکنم که دیدم دستش رو برد سمت سین... ه هام یکیشو میمالوند
و اون یکی رو می خورد بعد که کارش تموم شد رفت سمت پو..... صیتم و میمالوند ش و ازم پرسید آماده یا نه من سرم رو به معنی آره تکون دادم که با آرومی واردم کرد خیلی درد داشتم چون بار اولمم بود و
د... ی.. کش خیلی خیلی بزرگ که داشتم جر می خوردم آروم آروم
تلمبه میزد بعد از چند دقیقه ارضا شد و ولم کرد انقد خسته بودم که سرم رو گذاشتم رو بالشت کم کم داشت خوابم میبرد که دستی دور کمرم حلقه شد فهمیدم کوکِ اهمیت ندادم و خوابیدم
صبح
کوک ویو
صبح پاشدم رفتم لباس پوشیدم چون خدمتکارا ها نبودن رفتم خامه، عسل، نان بربری، پنیر و نوتلا رو اوردم سر میز یهو دیدم هاری پاشد اومد پایین
. سلام شب خوب خوابیدی؟
، به لطف شما بله
. ولش کن بیا بخور
، باشه
، *اومدم عسل رو با خامه ریختم روی نون تست انقد خوشمزه بود که یهو گفتم *
، عسسسسسل لامصصصصصب عسسسسسسسل
. ( خنده ی ریز و آروم و طولانی)
. خوشمزس
، خییییلیییی
. ( خنده)
「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
(هاری، کوک. آجوما.. جوهی،، الکس،. خدمتکارا & )
هارس ویو
یهو منو سمت خودش کشید و روی گردن کیس مارک های بنفش گذاشت بعد رفت سمت لبام و وحشیانه مک میزد طعم خون توی دهنم بود بعدش که لبام رو ول کرد دست زدم به لبم دیدم گوشه اش زخمی شد جونگ کوک رفت سراغ لباسام همشون رو پاره کرد که رسید به شور... ت و سو.... تینم کی شور...... ت مو با یه حرکت در اورد و سوتینم رو به آرومی باز کرد و اون هم در اورد من الان در اختیار اون بودم نمی تونستم حرکتی بکنم که دیدم دستش رو برد سمت سین... ه هام یکیشو میمالوند
و اون یکی رو می خورد بعد که کارش تموم شد رفت سمت پو..... صیتم و میمالوند ش و ازم پرسید آماده یا نه من سرم رو به معنی آره تکون دادم که با آرومی واردم کرد خیلی درد داشتم چون بار اولمم بود و
د... ی.. کش خیلی خیلی بزرگ که داشتم جر می خوردم آروم آروم
تلمبه میزد بعد از چند دقیقه ارضا شد و ولم کرد انقد خسته بودم که سرم رو گذاشتم رو بالشت کم کم داشت خوابم میبرد که دستی دور کمرم حلقه شد فهمیدم کوکِ اهمیت ندادم و خوابیدم
صبح
کوک ویو
صبح پاشدم رفتم لباس پوشیدم چون خدمتکارا ها نبودن رفتم خامه، عسل، نان بربری، پنیر و نوتلا رو اوردم سر میز یهو دیدم هاری پاشد اومد پایین
. سلام شب خوب خوابیدی؟
، به لطف شما بله
. ولش کن بیا بخور
، باشه
، *اومدم عسل رو با خامه ریختم روی نون تست انقد خوشمزه بود که یهو گفتم *
، عسسسسسل لامصصصصصب عسسسسسسسل
. ( خنده ی ریز و آروم و طولانی)
. خوشمزس
، خییییلیییی
. ( خنده)
۸.۰k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.