عشقاجباری

عشق_اجباری
PT.۱۲.
ا.ت:به یه شرط

هیونجین:چه شرطی ؟

ا.ت:بچمون هیچ وقت نفهمه که باباش مافیا بوده و مامانشو دزدیده و اون حاصل تجاوز باباش به مامانشه

هیونجین:تجاوز (باداد)
من هیچوقت به تو تجاوز نکردم من با کسی که دوست داشتم رابطه داشتم همین

ا.ت:ولی برا من اینطور نبود (باحالت تیکه)

هیونجین:دهنتو ببند تا نزدم تو دهنت

ا.ت:بزن،بزن ببینم میتونی بزنی تو صورت کسی که بچت تو شکمته(بادادوبغض)

هیونجین:بسه دیگه گمشو برو بخواب اینقدر داد نزن بچم نمیخوام آسیب بزنی

ا.ت:بچه تو بچه منم هست
تو تخت

ا.ت:رفتم تو تخت خوابیدمو دستم کشیدم رو شکمم چرا اومدی تو شکمم داشتم همینطور با بچم صحبت می‌کردم که دستی دور شکمم حلقه شد

هیونجین:با بچه قشنگمون داری حرف میزنی بیبی

ا.ت:اره(با کیوتی)

هیونجین:فردا میرسم خرید صبح زود بیدارت میکنم

ا.ت:بشه🥹👍🏻
صبح

هیونجین:ا.ت پاشو باید بریم خرید

ا.ت:نوموخوام میخوام بخوابم(با کیوتی🥹🥺)

ویو خودم 😅
ا.ت و هیونجین رفتن صبحونه خوردن و رفتن سمت فروشگاه لباس عروس هیونجین یه لباسو پسندیدو داد به ا.ت که بپوشه ا.ت رفت تو اتاق پرو ولی بعد نیم ساعت نیومده بود هیونجین شک کردو رفت سمت اتاق پرو که دید........

خماری بد دردیه میدونم🥺👍🏻
پایان پارت ۱۲🥭
دیدگاه ها (۶)

#سناریو لحظه ای که بهشون میگی حامله ای(زنشونی) چان:چییی الان...

عشق_اجباری PT.۱۳ا.ت:من نمیتونستم بزارم بابا بچم هیونجین باشه...

#عشق_اجباریPT.۱۱. ...

#سناریو وقتی میخواید برید بیرون و تو یه لباس خیلی باز میپوشی...

پارت ۷۲ فیک ازدواج مافیایی

🖤مافیای من🖤

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط