در انتهای

در انتهای
یکی از عصرهای جمعه
منتظر اینم
که در را بزنی و بگویی:
دلتنگی ها امانم را بریده بود ،
آمدم که نفس نبودنت
را به یکباره بند بیاورم
فکر آن روز دلشوره ایست
که خدا کند از سرم نیفتد..


جایَش خالی خواهد ماند...
و جای خالیَش از همهٔ آنها که مانده‌اند زیباتر است!







به تو برمی‌گردم

با مرگ

مثل برگی روی زمین

که نزدیک می‌شود به ریشه‌ی درخت. 










#اللهم_صل‌علی_محمد‌و_آل‌محمد_و‌عجل_فرجهم
دیدگاه ها (۱)

.یک جور نگرانی مثل خوره افتاده توی ما که نکند شما به کل ما ر...

ل‌م‌سدی‌دن‌ روی‌ت با..#زرافه_سخن‌گو

درد می‌داند چگونه وارد قلبم شودمی‌زند در،بعد با لحنِ تو می‌گ...

سلام بر تو به همه سلام‌ها

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط