در من حواس تلخ عجیب

دَر من حواسِ تلخِ عجیبے
نَهفتہ بود…
گویے ڪسےمیانِ دل ، آرام
خُفتہ بود…
این روزها هزار حرفِ پر از
درد مےزنم…
ڪہ تحتِ هیچ شرایطے این
دل نگفتہ بود… 💔 Baran
دیدگاه ها (۵)

دوستت ندارد؛ شک نکن!اگر داشت،هر لحظه قدم های بیشتری برای رسی...

احساسی که ناگفته بماند غصه هایی که اشک نشوند خنده ای که پنها...

مـــیگن آدم وقتـــــے میـمیـــــره . . . !ڪل اعـضا ے بدنـــش...

پروازی عاشقانه

﴿ برده ﴾۱۴. part مادرم نباید انقدر زود از پیشم میرفت تون حق ...

باز هم سر در گم ام نمی‌دانم از کجا شروع کنم؟؟ سردر گم و نامع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط