پرتره ای برای انتخاب میان چاپلوسی یا حقیقت

نشر: گاهنامه مدیر

چاپلوسی جزو آن دسته طبقه بندی می شود که برای انسان مضر است، ولی ما دوستش داریم. مانند خیل عظیمی از غذاها که می دانیم برای بدن ما ضرر دارند ولی وقتی با آن ها روبرو می شویم، دست و پایمان شل می شود و تا به دستش نیاوریم آرام و قرار نمی گیریم. چاپلوسی از قدرت مسیری است هموار و همواره خوش آتیه برای رسیدن به مقصودی که باید به آن رسید. در مواجهه با قدرت یا ترس عاملی برای انتخاب چاپلوسی می شود یا آسانسور وسیله ای به مراتب بهتر از پله برای رسیدن به طبقات ترقی به نظر می رسد.

قدرت ذاتا چاپلوس پذیر و چاپلوس پرور است. خود را با این عنوان مکدر نمی کند بلکه عناوین دیگری برای بیشتر لذت بردن از این فعل انتخاب می کند. به ندرت پیش می آید قدرت به آنتی ویروس چاپلوسی تبدیل شود، آن هم به یک دلیل ساده؛ چاپلوسی قدرت تفکر را از صادر کننده و دریافت کننده آن می گیرد. به جای تفکر مفاهیمی همچون خود عالم پنداری و خود زرنگ پنداری را گسترش می دهد.

■چرچیل تا ۸۰ سالگی‌اش نخست‌وزیر ماند. در زمانی که حتی به سختی راه می‌رفت، به سختی می‌نشست، حاضر به استعفا نبود. او آنقدر بزرگ بود که انگلیسی‌های محافظه‌کار ترجیح می‌دادند از مقابله با او کنار بکشند. در واقعیت اما چرچیل پیر شده بود. با این حال، چه کسی بود که توانست چرچیل پیر و بزرگ را به استعفا بکشاند؟‌

□برای تولد ۸۰ سالگی چرچیل، نمایندگان مجالس اعیان و عوام تصمیم به برگزاری یک جشن ملی می‌گیرند و این تولد از تلویزیون هم قرار است مستقیم پخش شود. اما هدیه‌ی تولد آقای چرچیل چیست؟ نقاشی پرتره‌اش. این نقاشی پرتره سفارش داده می‌شود به نقاش معروف «گراهام ساترلند» هنرمند نوگرای انگلیسی آن زمان.

●ساترلند به مانند هر هنرمندی در پس نقاشی چهره، به دنبال حقیقت است. چرچیل را در چندین نوبت می‌بیند و در موردش تحقیق می‌کند. چرچیل اما خودش نقاش است و برای همین به ساترلند یادآوری می‌کند که «او نباید نقاش چهره‌ چرچیل باشد، او باید تصویرگر چهره‌ جایگاه چرچیل باشد».

هنر آئینه‌ای است برای دیدن خودمان. آئینه‌ای که اگر مدام به آن نگاه نکنیم، زشت خواهیم شد. ساترلند صریح‌تر از آن است که چرچیل بزک‌شده را بکشد؛ او همان آئینه‌ای را می‌سازد که چهره‌ واقعی چرچیل را نشان می‌دهد.

■روز تولد در محل مجلس از نقاشی رونمایی و چرچیل از دیدن خویش در آن آئینه برآشفته می شود. او درصدد باز پس فرستادن نقاشی است؛ اما ساترلند هنرمندی نیست که بشود به سادگی از آن گذشت و بازاندیشی در آنچه هست، می‌افتد به جان چرچیل!

سفارش پرتره می تواند جمع همه چاپلوسی ها باشد. چاپلوسی سوژه از خود، چاپلوسی نقاش برای مزد و برانگیختن چاپلوسی بیننده اثر که هدف نهایی پروسه خلق است. پادشاهان، ملکه ها و اشراف زادگان در طول تاریخ هنر یا سفارش پرتره می دادند یا با نهایت دقت پرتره نگاری می شدند تا در مقابل سکه طلایی به خالق اثر پرداخت شود.

ساترلند پول خلق اثر خود را از چرچیل دریافت نکرده بود. بنابراین خوشایند سوژه خطری برای مبلغ دریافتی او ایجاد نمی کرد.

ساترلند به دیدن چرچیل می‌رود. او به صراحت به چرچیل می‌گوید که هم او را دوست دارد و هم او را قابل ستایش می‌داند؛ اما «پیر شده‌ای آقای چرچیل!» ساترلند هنر را آئینه‌ای می‌داند که باید به چرچیل یادآوری کند که به جنگ سن و سال نمی‌تواند، برود.

●تابلو نقاشی ساترلند به دستور همسر چرچیل به آتش کشیده می‌شود. اما آتش اصلی تصویری بود که به جان چرچیل بزرگ افتاد و تا او استعفای خود را اعلام نکرد، رهایش ننمود! چرچیل از دیدن خویش در آئینه‌ هنر به این واقعیت پی‌برد که برای حفظ احترام خودش و کشورش باید کنار بکشد!


○امروزه نقاشی ساترلند شاهکاری از دست رفته است؛ شاهکاری که توانست غایت هر هنری باشد. همین نقاشی بود که انگلستان آن روز را از اشتباهات مردان بزرگش رهانید. فرد پیر ناخودآگاه دل‌بسته‌ افکار کهنه است! این طبیعت آدمی است و نمی‌شود با طبیعت چنین به جنگ برخاست…
منبع: سایت انگاره[با اندکی تلخیص]

لینک:
https://gahnamemodir.ir/56985685-2/
دیدگاه ها (۰)

پس جوابى آماده كن

سخنی از امانوئل جیمز ران

همسر من

آقای نخست وزیر

مادر یعنی زندگی❤️مادر یعنی عشق❤️مادر یعنی مهر❤️مادر یعنی اون...

فیک جدید

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط