ارتباط جعلیات تاریخی ریچارد فرای
ارتباط جعلیات تاریخی ریچارد فرای
و ترویج مکتب ایران
ما با دانشمندی که قصد کار علمی آزاد دارد، روبرو نیستیم بلکه با جاعلی روبرو هستیم که مرزی برای جعلیات خود نمی شناسد. به همین دلیل قصد نداریم به سوابق جاسوسی وی بپردازیم زیرا حوزه فکری و نرم افزاری که فرای و امثال او در آن فعالیت می کنند، از جاسوسی مستقیم مهمتر و خطرناک تر است...
وزارت اطلاعات در سال 1376 کتابی با عنوان هویت منتشر کرد که در صفحه 131 این کتاب که در 375 صفحه توسط انتشارات حیان به چاپ رسیده، درباره ریچارد فرای آمده است:
«ریچارد فرای چندی پیش به دعوت و تلاش برخی روشنفکران داخلی به ایران سفر کرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخی عناصر نا آگاه اقدام به جمع آوری گسترده اطلاعات محرمانه کرد. ریچارد فرای که همکاری به ظاهر علمی او با سیا امری آشکار است در این سفر تا آنجا پیش رفت که حتی برای جذب برخی مدیران اجرایی و آموزشی کشور اقدام کرد که البته این تلاش با برخی هوشیاری ها ناکام ماند.»
مجتبی مینوی در باره قابوس نامه فرای سخنان شنیدنی دارد؛ وی می نویسد:
«با یکی از دوستان بزرگوار خود که در ردیف علمای درجهی اول استشراق نام برده می شود، در سال جاری در ایتالیا ملاقات کردم و از نسخهی کاپوس نامهی فرای که تا آن زمان دو مقاله درباره آن منتشر شده بود، بحث به میان آمد و چون اصرار این دوست بزرگوار را به مجعول بودن این نسخه شنیدم، گفتم اگر علما فریب این جعل ها را بخورند و فقط گرد آورندگان اشیای عتیقه، آن ها را به عنوان نسخه کهنه به قیمت هنگفتی بخرند و مبلغی دلار محتاج الیه ما را به ایران بفرستند، چه زیان دارد؟ در این روزها نامه ای از آن دوست به بنده رسید که در آن به براهین متقن و دلایل دندان شکن دعوی خود را اثبات و بنده را اقناع کرده است که کاپوس نامهی فرای قبل از ۱۳۲۱ هجری شمسی وجود نداشته و عقیدهی بنده که این گونه جعل ها ضرری ندارد، باطل بوده است. زیرا که هم از لحاظ لغوی و ادبی مضر است که مشتی لغت تقلبی و غلط در ذهن ما می اندازد و به کتاب ها راه می دهد و هم از جنبهی هنری زیان دارد که اشخاصی مانند ارنست کونل را به دام می اندازد. به این جهت است که بنده از برای جبران خطایی که سابقا مرتکب شده ام که شفاهاً اصالت و صحت این نسخه را تایید نموده ام، خویشتن را مجبور می بینم که مکتوب آن دوست بزرگوار را زمینهی این مقاله قرار داده به مسئولیت خود اعلام دارم که: آن نمونه هایی از نسخه کاپوس نامه ی فرای که منتشر شده، و ما دیده ایم، مجعول است». (مجتبی مینوی، کاپوس نامهی فرای، تمرینی در فن تزویر شناسی، نامهی بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۶۸)
بنابراین ما با دانشمندی که قصد کار علمی آزاد دارد، روبرو نیستیم بلکه با جاعلی روبرو هستیم که مرزی برای جعلیات خود نمی شناسد. به همین دلیل قصد نداریم به سوابق جاسوسی وی بپردازیم زیرا حوزه فکری و نرم افزاری که فرای و امثال او در آن فعالیت می کنند، از جاسوسی مستقیم مهمتر و خطرناک تر است. ریچارد فرای مورخ یهودی از مورخانی است که در یک سده اخیر در تاریخ باستان و اسلام ایران به تحقیقات پرداخته اند. این دسته از مورخان که فارغ از ملیتی که دارند، همگی یهودی هستند به عنوان منبع اصلی ایران شناسی شناخته می شوند. بدون استناد به آقایانی مانند؛ فرای، پوپ، کریستن سن، اشمیت، آستروناخ، کخ، گیرشمن و... نمی توان در باره ایران باستان سخن گفت. این افراد که همگی هویتی مشکوک دارند، عامل اصلی شناساندن تاریخ ایران به خصوص دوره باستان آن شناخته می شوند تا حدی که آنها تاریخ ایران را بهتر از مردم کشورمان می شناسند! مثلا برای نخستین بار سفیر انگلیس در ایران یعنی "سر جان ملکم" از سلسله ای به نام اشکانی در ایران سخن گفت یعنی مردم ایران از وجود سلسله ای با 500 سال قدمت در کشورشان بی خبر بودند و باید یکی از انگلیس می آمد و آنها را از وجود چنین سلسله ای مطلع می کرد. این اتفاق عجیب در مورد تمام تاریخ ایران باستان صدق می کند. تا 150 سال پیش کسی در ایران کوروش و یا برخی دیگر از پادشاهان باستان را نمی شناخت.
این تاریخ سازی که با ایجاد و دامن زدن به ناسیونالیسم ایرانی با تحریف و یا اغراق گویی در باره وقایع گذشته انجام شده، ریشه بسیاری از مشکلات کنونی بهویژه در بین روشنفکران ایرانی است. این تاریخ سازی همزیستی مسالمت آمیز مردم ایران را که سال ها در پناه آموزه های قرآن به خوبی با همسایگان مسلمانشان زیسته اند، هدف قرار داده است. با القای ناسیونایسم قومی در کشور و فریب برخی از روشنفکران شرایطی را پدید آورده اند که متاسفانه حس نفرت و بدبینی از مردم مسلمان منطقه به جامعه فکری (روشنفکری) کشور القا شده است؛ البته این مختص به ایران نیست و این برنامه برای سایر اقوام منطقه نیز پیاده شده
و ترویج مکتب ایران
ما با دانشمندی که قصد کار علمی آزاد دارد، روبرو نیستیم بلکه با جاعلی روبرو هستیم که مرزی برای جعلیات خود نمی شناسد. به همین دلیل قصد نداریم به سوابق جاسوسی وی بپردازیم زیرا حوزه فکری و نرم افزاری که فرای و امثال او در آن فعالیت می کنند، از جاسوسی مستقیم مهمتر و خطرناک تر است...
وزارت اطلاعات در سال 1376 کتابی با عنوان هویت منتشر کرد که در صفحه 131 این کتاب که در 375 صفحه توسط انتشارات حیان به چاپ رسیده، درباره ریچارد فرای آمده است:
«ریچارد فرای چندی پیش به دعوت و تلاش برخی روشنفکران داخلی به ایران سفر کرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخی عناصر نا آگاه اقدام به جمع آوری گسترده اطلاعات محرمانه کرد. ریچارد فرای که همکاری به ظاهر علمی او با سیا امری آشکار است در این سفر تا آنجا پیش رفت که حتی برای جذب برخی مدیران اجرایی و آموزشی کشور اقدام کرد که البته این تلاش با برخی هوشیاری ها ناکام ماند.»
مجتبی مینوی در باره قابوس نامه فرای سخنان شنیدنی دارد؛ وی می نویسد:
«با یکی از دوستان بزرگوار خود که در ردیف علمای درجهی اول استشراق نام برده می شود، در سال جاری در ایتالیا ملاقات کردم و از نسخهی کاپوس نامهی فرای که تا آن زمان دو مقاله درباره آن منتشر شده بود، بحث به میان آمد و چون اصرار این دوست بزرگوار را به مجعول بودن این نسخه شنیدم، گفتم اگر علما فریب این جعل ها را بخورند و فقط گرد آورندگان اشیای عتیقه، آن ها را به عنوان نسخه کهنه به قیمت هنگفتی بخرند و مبلغی دلار محتاج الیه ما را به ایران بفرستند، چه زیان دارد؟ در این روزها نامه ای از آن دوست به بنده رسید که در آن به براهین متقن و دلایل دندان شکن دعوی خود را اثبات و بنده را اقناع کرده است که کاپوس نامهی فرای قبل از ۱۳۲۱ هجری شمسی وجود نداشته و عقیدهی بنده که این گونه جعل ها ضرری ندارد، باطل بوده است. زیرا که هم از لحاظ لغوی و ادبی مضر است که مشتی لغت تقلبی و غلط در ذهن ما می اندازد و به کتاب ها راه می دهد و هم از جنبهی هنری زیان دارد که اشخاصی مانند ارنست کونل را به دام می اندازد. به این جهت است که بنده از برای جبران خطایی که سابقا مرتکب شده ام که شفاهاً اصالت و صحت این نسخه را تایید نموده ام، خویشتن را مجبور می بینم که مکتوب آن دوست بزرگوار را زمینهی این مقاله قرار داده به مسئولیت خود اعلام دارم که: آن نمونه هایی از نسخه کاپوس نامه ی فرای که منتشر شده، و ما دیده ایم، مجعول است». (مجتبی مینوی، کاپوس نامهی فرای، تمرینی در فن تزویر شناسی، نامهی بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۶۸)
بنابراین ما با دانشمندی که قصد کار علمی آزاد دارد، روبرو نیستیم بلکه با جاعلی روبرو هستیم که مرزی برای جعلیات خود نمی شناسد. به همین دلیل قصد نداریم به سوابق جاسوسی وی بپردازیم زیرا حوزه فکری و نرم افزاری که فرای و امثال او در آن فعالیت می کنند، از جاسوسی مستقیم مهمتر و خطرناک تر است. ریچارد فرای مورخ یهودی از مورخانی است که در یک سده اخیر در تاریخ باستان و اسلام ایران به تحقیقات پرداخته اند. این دسته از مورخان که فارغ از ملیتی که دارند، همگی یهودی هستند به عنوان منبع اصلی ایران شناسی شناخته می شوند. بدون استناد به آقایانی مانند؛ فرای، پوپ، کریستن سن، اشمیت، آستروناخ، کخ، گیرشمن و... نمی توان در باره ایران باستان سخن گفت. این افراد که همگی هویتی مشکوک دارند، عامل اصلی شناساندن تاریخ ایران به خصوص دوره باستان آن شناخته می شوند تا حدی که آنها تاریخ ایران را بهتر از مردم کشورمان می شناسند! مثلا برای نخستین بار سفیر انگلیس در ایران یعنی "سر جان ملکم" از سلسله ای به نام اشکانی در ایران سخن گفت یعنی مردم ایران از وجود سلسله ای با 500 سال قدمت در کشورشان بی خبر بودند و باید یکی از انگلیس می آمد و آنها را از وجود چنین سلسله ای مطلع می کرد. این اتفاق عجیب در مورد تمام تاریخ ایران باستان صدق می کند. تا 150 سال پیش کسی در ایران کوروش و یا برخی دیگر از پادشاهان باستان را نمی شناخت.
این تاریخ سازی که با ایجاد و دامن زدن به ناسیونالیسم ایرانی با تحریف و یا اغراق گویی در باره وقایع گذشته انجام شده، ریشه بسیاری از مشکلات کنونی بهویژه در بین روشنفکران ایرانی است. این تاریخ سازی همزیستی مسالمت آمیز مردم ایران را که سال ها در پناه آموزه های قرآن به خوبی با همسایگان مسلمانشان زیسته اند، هدف قرار داده است. با القای ناسیونایسم قومی در کشور و فریب برخی از روشنفکران شرایطی را پدید آورده اند که متاسفانه حس نفرت و بدبینی از مردم مسلمان منطقه به جامعه فکری (روشنفکری) کشور القا شده است؛ البته این مختص به ایران نیست و این برنامه برای سایر اقوام منطقه نیز پیاده شده
۱۵.۴k
۲۲ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.