خلخالی از بوسه می بستم به پایت

خلخالی از بوسه می بستم به پایت
اگر اینجا بودی
و طعم تازه می گرفت زنده گی ام
با دو شاه بلوط چشمانت ...

اگر اینجا بودی
تقویم رومیزی‌ ام را دور می انداختم
و می گذاشتم ساعت دیواری به خواب رود
پس میزان می کردم زنده گی ام را با نفس های تو
و هیچ عزا و عید و جمعه ای تعطیل نمی کرد
علاقه ی مرا ...

اما تو اینجا نیستی
و تقویم من از عزا لبریز است!
تو اینجا نیستی
و زنگ ساعت دیواری
ناقوس مرگ را تداعی می کند!
پس می پژمرند بوسه هایی که برایت می فرستم
در فاصله میان خانه هامان
چرا که
تو اینجا نیستی ...

کاش می دانستی
که نبودن تو
نابودی من است!

"یغما گلرویی"
دیدگاه ها (۱)

شقایق زیاد دیده ام.گل عاشق را...پیشتر ها دوستش داشتمُ حالا ن...

همین که می آییتنم خو می گیرد با عطرتلب هایتمُهر سکوت لبهایم ...

نه اینکه بی تو نخندم نه، اما به خدا تمام این خنده های خام بی...

گند زدیم!... با دیدن آن فیلم ها و خواندن آن کتاب ها و شعرها....

من و ملاقات با BTSpart «1۰»فردا صبح که چشمامو باز کردم دیدم ...

پارت : ۴۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط