پارتبیستمویکم

#پارت_بیستم‌و‌یکم



+ رویا میگم میری بادکنک و شمع بخری
رویا- مگه سالگرد ازدواجه
+ قربونت
رویا- خر شدم الان میرم

رویا رفت منم نشستم تا کیک ها بپزه
چند مین بعد ترمه اومد

کیک اول رو نصف کردم و گردو و موز و شکلات گذاشتم داخلش و خامه روبهش زدم و روش رو با موز و توت فرنگی تزیین کردم
کیک دوم هم همین کار کردم ولی روش اول شکلات ریختم بعد تمامن پاستیل ریختم

رویا اومد و بادکنک ها رو باد کردیم و گذاشتیم وسط پذیرایی
رفتیم بالا
من ی سرافن عروسکی صورتی باشال لیمویی و شلوار لیمویی پوشیدم و موهام رو حالت دادم و کمی ارایش

داخل ی برگه ی نامه نوشتم


(ما رفتیم بیرون جای قرار داریم )

برگه چسبی بود برای همین میتونستم بزنمش روی در
رفتم پشت پنجره تا بیان
میز رو رویا و ترمه چیدن و لامپ هارو خاموش کردن

چند مین بعد دیدم پسرا دارن میان رفتم برگه رو چسبوندم روی در اومدم

با دخترا رفتیم بالا داخل اتاق دونفره و در رو قفل کردیم

در خونه رو نصفه باز گذاشته بودم تا در نزنن و از نامه ی کوتاه ما فکر کنن مارو دزدیدن ولی وقتی چراغ ها رو روشن کنن دیگه افکارشون پرمیشه از خنگی چون میز رو میبینن و رنگ قرمزی که شباهت زیادی به خون داره و کف اشپزخونه ریخته شده

اروین - یعنی چی باید به ما میگفتم میرن کجا اه لعنتی
ادرین قهقه ای زد و گفت - حرس نخور که دوست دخترات میپرن
رادوین - در باز بوده یعنی چی
اروین -‌ اگه دزدیده باشنشون خدای من
رادوین - حرس کی رو میخوری ترمه
اروین -‌ فعلا ولم کن رادوین یهو دیدی پخش زمین شدی
ادرین - داداش ولش کن خب راست میگه
اروین - عاشق نشدی که بفهمی

چپ چپ نگاه ترمه کردم که به سقف نگاه میکرد

ادرین - نه نشدم ولی حق داری
رادوین - میگم ی زنگی چیزی بزنید
اروین - من شماره ی ترمه رودارم
ادرین - بزنگ

سریع پریدم روی گوشی ترمه که تخت بود و خاموشش کردم گوشی خودم و رویا هم از دسترس خارج کردم

رادوین - بزار اسپیکر
صدای زنی اومد که میگفت گوشی خاموشه و بعد شماره ی من و رویا که در دسترس نبود
شماره هامون رو به همدیگه داده بودیم تا اتفاقی افتاد زنگ بزنیم

اروین کلافه گفت : این چراغای بی صاحاب رو روشن کنید

میز داخل اشپزخونه بود برای همین باید کل چراغ ها روشن بود تا ببینن
رادوین - به به خانوما قبل از رفتن تولد گرفته بود بریم ببینیم چی درست کردن

با ثانیه نکشید که رادوین با وحشت داد زد : اروین ادرین بیاین خون
ادرین - چی
اروین - خدایا دارم کلافه میشم بیاین بریم اداره ی پلیس

اروم در روباز کردم و یواش یواش اودیم بیرون دلم برای اروین میسوخت چون بدجور حالش گرفته بود و بلند بلند داد میزد و ادرین و رادوین ارومش میکردن
هنوز داخل اشپزخونه بودن به ترمه گفتم خیلی قــــــشــــــــــنـــــــگ اروین رو صدا بزنه اونم که خجالتی

ترمه - اروین

اروین با صدای ترمه برگشت و رفت طرفش و محکم بغلش کرد
ما دوتا هم رفتیم داخل اشپزخونه کنار اون دوتا به میز تکیه دادیم

اروین - کجا بودی میدونی چقدر نگرانت شدم

ی پاستیل از روی کیک برداشتم و گذاشتم داخل دهنم
+ خب میخواستیم ثابت کنیم که ترمه رو دوست داری یا نه
اروین - اینجوری؟ کار کدومتون بوده
+ من مشکلی داری

اروین به طرفم خیز برداشت که هین بلندی کشیدم و رفتم پشت ادرین

اروین - غلط کردی دختره ی خیره سر بیا تا حسابتو برسم

ادرین - ولش کن اروین حالا که چیزی نشده پیداشد راستی درسا کجا بودید
+ داخل اتاق بالایی
ادرین - گوشی ترمه که خاموش بود گوشی شما د تا هم که از دسترس خارج کرده بودید یعنی من بزنمت

بعد رفت کنار که اروین به طرف اومد که ترمه دستشو گرفت : اروین ولش کن

ی پاستیل گذاشتم دهنم و بلند به ترمه گفتم : خاک تو سرت بهم محرم نشدید که البته اروین خانِ بی حیا بغلت کرد ای خاک بر سر روتاتون
رویا - بابا ول کنید این حرفارو بریم کیک بخوریم


لایک و نظر یادتون نره

( بــــآ ایـــݩ ڪِہ قــݪبـَــٖے وݪے آدݦ دِݪٍش بَــْرآے قَݪـبٍشـ.. هَم تَنْگ مےشٍہ♥ )
🙏 🙏 🙏 🙏 🙏
دیدگاه ها (۱۵)

تو ۱۵ سالگی بهم گفت دوست دارم ...تو ۱۵ سالگی برای اولین بار ...

#پارت_بیست‌و‌دومنشستیم و کیک و بریدیم اروین - دستپخت کیه ؟تر...

خُــٓـْٖدآ خــٰـودٺ بــگوْ دَرَدَم چــیـــہ ؟¿ٰ

دݪم برای دوستم تنگ شده 😭 😭 😭 😭

#invisiblelovePart_12جونگکوک اومد نزدیکم و دستمو گرفت ، از ا...

نام فیک: عشق مخفیPart: 48ویو ات*صدام کردن که برم داخل. پاشدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط