بغض میکنی...
بغض میکنی...
غورت میدی...
بغض میکنی...
نفس عمیققق میکشی...
بغض میکنی...
یهو میترکه....
نمیفهمه کجایی...
نمیفهمه تو چه حالی...
نمیفهمه تو خیابونی یا تو خونه...
یا زیر بارون....
فقط میشکنه...
بغضت میشکنه و میشکونَتِت...
میشکنه و یادآوری میکنه...
به یادت میاره ک اشکات ریخت و کسی نبود....
اشکات ریخت و رفیقات نبودن...
رفیقات نبودن که بخندوننت...
خانواده ات نبود...
عشقی در کار نبود...
خودت و بودیو خودت...
خودت بودی با یه عالمه بغض...
که باید تبدیلشون میکردی به یه عالمه لبخند...
هرچند دروغ...هرچند مصنوعی...
ولی باید میکردی....
چون این منم یه آدم پر از درد پر از غم و....
پر از انتظار....
انتظار برای رسیدن مرگ...
برای راحت شدن از این دنیا...
برای نبودن و تحمل نکردن این دردا....
دردایی که یه مردو میشکونه...
بدون...من خیلی وقته شکستم...
فقط چسبی ک زدم به خودمو گرون خریدم...
به قیمیت فهموندن غرور به خودم...
به قیمیت یخ زدن قلبم...دستام...روحم...
یه چسب قوی که تا آخر عمر گارانتی داره...
غورت میدی...
بغض میکنی...
نفس عمیققق میکشی...
بغض میکنی...
یهو میترکه....
نمیفهمه کجایی...
نمیفهمه تو چه حالی...
نمیفهمه تو خیابونی یا تو خونه...
یا زیر بارون....
فقط میشکنه...
بغضت میشکنه و میشکونَتِت...
میشکنه و یادآوری میکنه...
به یادت میاره ک اشکات ریخت و کسی نبود....
اشکات ریخت و رفیقات نبودن...
رفیقات نبودن که بخندوننت...
خانواده ات نبود...
عشقی در کار نبود...
خودت و بودیو خودت...
خودت بودی با یه عالمه بغض...
که باید تبدیلشون میکردی به یه عالمه لبخند...
هرچند دروغ...هرچند مصنوعی...
ولی باید میکردی....
چون این منم یه آدم پر از درد پر از غم و....
پر از انتظار....
انتظار برای رسیدن مرگ...
برای راحت شدن از این دنیا...
برای نبودن و تحمل نکردن این دردا....
دردایی که یه مردو میشکونه...
بدون...من خیلی وقته شکستم...
فقط چسبی ک زدم به خودمو گرون خریدم...
به قیمیت فهموندن غرور به خودم...
به قیمیت یخ زدن قلبم...دستام...روحم...
یه چسب قوی که تا آخر عمر گارانتی داره...
۲۷.۵k
۲۹ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.