فیک ستاره من (پارت5)
فیک ستاره من (پارت5)
جیمین داشت میرفت که یه چیزی لای پاهاش گیر کرد
جیمین: عه عه عه چندششش ادامسهههه
تهیونگ: خبببب ادامسسسسههه
جیمین: چندششششششش
جیمین: تهیونگ اینوووو ازززز کفشمممم بکننن تولههه سگگ
تهیونگ:* ادامسو کند انداخت*
جیمین:* رفت *
ویو ا. ت
وقتی غذا خوردیم چادر زدیم منو جئونگ یونا تو یه چادر بودیم داشتم ارایشمو پاک میکردم یونا داشت با لپ تاب بازی میکرد جئونگ داشت کتاب میخوند
یونا: یونوو تو بدون ارایشم قشنگیییی
ا. ت: ممنونن
یونا: یاااااا جئونگ چجوری حوصله خوندن یه کتاب 300صفحه ای رو داری
جئونگ: مثل تو نیستم 24ساعته رو گوشی لپ تاب این چیزا باشم
ا. ت: ارههه یونو من باهوشه
* میخندن*
ویو جیمین
بعد یه ناهار زهرماری رفتم تو یه چادر زشت که با اون دوتا احمق بودم کلا رو مخ بودن
جنگکوک: دخترا رو نگاه چه قشنگن
تهیونگ: یاااا یکی برا من جور کن
جیمین: واییی سردرد گرفتم وایی از دست شما وای یعنی دارم فک میکنم خدا داشت مغز تقسیم میکرد شماااا دوتااا دستشوی بودیدددد
تهیونگ: داداش حرص نخور بیا شیر کاکائو بخور
جیمین: تو منو با شیر موز شیر کاکائو گاییدی ول کننن دیگههه عه
جنگکوک: داداش بازی کنیم
جیمین: من با شما بازی (خنده ریز)
تهیونگ:: مگه ما چمونه
جیمین: چتون نیستتتتتت
جیمین رفت داخل کیفشو بگرده که......
ادامه رو هفته بعد خاهم گذاشت
جیمین داشت میرفت که یه چیزی لای پاهاش گیر کرد
جیمین: عه عه عه چندششش ادامسهههه
تهیونگ: خبببب ادامسسسسههه
جیمین: چندششششششش
جیمین: تهیونگ اینوووو ازززز کفشمممم بکننن تولههه سگگ
تهیونگ:* ادامسو کند انداخت*
جیمین:* رفت *
ویو ا. ت
وقتی غذا خوردیم چادر زدیم منو جئونگ یونا تو یه چادر بودیم داشتم ارایشمو پاک میکردم یونا داشت با لپ تاب بازی میکرد جئونگ داشت کتاب میخوند
یونا: یونوو تو بدون ارایشم قشنگیییی
ا. ت: ممنونن
یونا: یاااااا جئونگ چجوری حوصله خوندن یه کتاب 300صفحه ای رو داری
جئونگ: مثل تو نیستم 24ساعته رو گوشی لپ تاب این چیزا باشم
ا. ت: ارههه یونو من باهوشه
* میخندن*
ویو جیمین
بعد یه ناهار زهرماری رفتم تو یه چادر زشت که با اون دوتا احمق بودم کلا رو مخ بودن
جنگکوک: دخترا رو نگاه چه قشنگن
تهیونگ: یاااا یکی برا من جور کن
جیمین: واییی سردرد گرفتم وایی از دست شما وای یعنی دارم فک میکنم خدا داشت مغز تقسیم میکرد شماااا دوتااا دستشوی بودیدددد
تهیونگ: داداش حرص نخور بیا شیر کاکائو بخور
جیمین: تو منو با شیر موز شیر کاکائو گاییدی ول کننن دیگههه عه
جنگکوک: داداش بازی کنیم
جیمین: من با شما بازی (خنده ریز)
تهیونگ:: مگه ما چمونه
جیمین: چتون نیستتتتتت
جیمین رفت داخل کیفشو بگرده که......
ادامه رو هفته بعد خاهم گذاشت
۱۲.۰k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.