بیت زیبـــــای کدامین غزلی بر لب من
بیت زیبـــــای کدامین غزلی بر لب من
که غمت خط زده بر مثنوی هر شب من
سایه در سایه من رخش قلم می رقصد
واژه ها ساده ولی روی دلم می رقصد
تو پرستو تر از آنی که تو را شعــر کنم
باید این رخش برانی که تو را شعر کنم
تو درونمایه ی اشعار قشنگـم شده ای
بهترین هم نفس سینه ی تنگم شده ای
بنشین تا دل هر آینـــــــه خالی بشود
شعر من خواب دل انگیز و خیالی بشود
پای چشمان تو خورشید شهادت داده است
ماه هم با تو به من عرض ارادت داده است
اصلا از من به شما فاصله ها ناچیزند
بخـدا آینـــــه ها از تو فقط لبـــریزند
دوستت دارم و انگار خودت می فهمی
پلک بر هم بزند یار خودت می فهمی
بی قرار تو در این شهر پریشان شده است
پشت مژگان تو محکوم به زندان شده است
آه ..... پیغمبـر من! معجزه ای لازم نیست
کشته ی عشق تو عمری است مسلمان شده است
که غمت خط زده بر مثنوی هر شب من
سایه در سایه من رخش قلم می رقصد
واژه ها ساده ولی روی دلم می رقصد
تو پرستو تر از آنی که تو را شعــر کنم
باید این رخش برانی که تو را شعر کنم
تو درونمایه ی اشعار قشنگـم شده ای
بهترین هم نفس سینه ی تنگم شده ای
بنشین تا دل هر آینـــــــه خالی بشود
شعر من خواب دل انگیز و خیالی بشود
پای چشمان تو خورشید شهادت داده است
ماه هم با تو به من عرض ارادت داده است
اصلا از من به شما فاصله ها ناچیزند
بخـدا آینـــــه ها از تو فقط لبـــریزند
دوستت دارم و انگار خودت می فهمی
پلک بر هم بزند یار خودت می فهمی
بی قرار تو در این شهر پریشان شده است
پشت مژگان تو محکوم به زندان شده است
آه ..... پیغمبـر من! معجزه ای لازم نیست
کشته ی عشق تو عمری است مسلمان شده است
۱۹.۷k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.