عاقلی بودم ک عشق آمد

عاقلی بودم ک عشـق آمد!

" امانم را گـرفت "

بنـدبنـد جسـم وجـان و

استخوانم راگـرفت !

لال گشتم تا که عشق آمد !

" به ایوان دلم "

در ازای ایـن محبتـــ او

" زبانـم راگـرفت "
دیدگاه ها (۳)

مرد ها عاشق که می شوند اشکشان دم مشکشان است دوباره برمیگردند...

عشق، تَن نیست؛ بَزَک نیست؛ هوس نیست؛ هواستعشق یک پنجره خورشی...

ما، در هیچ حال،قلب هایمان خالی از غم نخواهد شد؛ چرا که غم، و...

اسلحه ها را "زنده به گور "کنید و "گندم " بکارید ،،"دیکتاتور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط