عشق بی پایان من

پارت ۹:
بعد از اجرا:
ویو ا.ت:
خیلی اجرای خوبی داشتن . هیونجین خیلی عالی اجرا کرد. همشون عالی بودن .
هارین :ا.ت یه چیزی بگم ؟
ا.ت:هوم ؟
هارین:یه حس خاصی نسبت به فیلیکس پیدا کردم .
ا.ت:فکر کردی نفهمیدم؟(لبخند)
هارین:نه(پوکر فیس)ولی خواستم بهت بگم . نه که تو از هیونجین خوشت نیومده .
ا.ت:بیخیال شو هارین . ما واسه اینکه عاشق بشیم نیومدیم اینجا . اقای کیم چی گفت؟ گفت که واسه کار همین . در ضمن اونا کلی طرفدار دارن . هیچ وقت هیچ اتفاقی قرار نیست بین ما با اونا بیفته . بیخودی دل خودتو خوش نکن.
هارین:من که کاری بهش ندارم . من کار خودمو انجام میدم . فقط گفتم که تو دلم نمونه .
ا.ت :در هر صورت . ما یه مدتی تو کمپانی کار میکنیم و بعدم از کمپانی میریم چون ما نمیتونیم همیشه این کارو انجام بدیم .
هارین:ا.ت اصلا تو شرایطی نیستم که بخوام الان به این موضوع فکر کنم در ضمن ما فعلا باید به این کار ادامه بدیم هنوز یه هفته ام نگذشته .
دو هفته بعد:
ویو ا.ت:
امروز روز اخری بود که اینجا بودیم . تور تموم شده بود . توی این دو هفته کلی کار کردیم . خیلی خسته شدیم . من هر روز هیونجینو میبینم و هر روز علاقم نسبت بهش بیشتر میشه ولی اصلا نباید به حسم توجه کنم واقعا عاشقش شدم . با اعضا دوست شدیم رابطمون باهم خیلی خوبه . میشه گفت واسشون قابل اعتماد شدیم . پسرا اجراهای خیلی خوبی داشتن . الانم داریم وسایلمونو جمع میکنیم که برگردیم کره .
هارین:ا.ت وسایل روتین پوستیرو برداشتی؟
ا.ت :اره . تو ام شامپو هارو بردار .
هارین:برشون داشتم . دیگه کم کم بریم وسایلارو بزاریم تو ماشین .
ا.ت:برسم فقط کلیدو بده من ببرم تحویل بدم .
هارین:بیا.
ا.ت : تو برو دم ماشینا .
رفتم پیش مهماندار هتل و کلیدو بهش تحویل دادم و رفتم پیش اقای کیم و از شانس خیلی خیلی خوبم افتادم توی ماشینی که هیونجین توش بود و هارینم باهام نبود . من و هیونجین و هان و بنگ چان و سونگیمن توی یه ماشین بودیم . هارین و فیلیکس. و ای ان و چانگبین و لینو هم تو یه ماشین دیگه . بدبخت هارین الان سکته میکنه .
رفتم سمت ماشین و دیدم هارین وایستاده کنار ماشنین.
هارین:بدبخت شدم دعا کن سوتی ندم(گریه الکی)
ا.ت:حرف نزنی اصلا سوتی نمیدی سرتو بکن تو گوشیت و به کسیم توجه نکن .(خنده)
هارین:عجباااا کوفت نخند (عصبی و خنده دار)
ا.ت :باشه ببخشید(خنده)
ویو هیونجین:
دیدگاه ها (۰)

عشق بی پایان من

عشق بی پایان من

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط