رمان رز زخمی
رمان رز زخمی🍷🔪
پارت ۲۰
دیانا:میفهمی چی میگی
مرده:من میفهمم تو نمیفهمی اشکال نداره توی شکی.
دیانا:الان میخواین چیکارم کنید؟
مرده:همون کاری که با دخترای دزدی شده میکنن،
#ارسلان
ساعت تقریبا ۱۳بود اومدم خونه هرچقدر در زدم کسی در رو باز نکرد کلاف دستی توی موهام کشیدم که صدای زنگ گوشیم از داخل جیبم بلند شد.
گوشیم رو آوردم بیرون و دیدم یک شماره ی ناشناس هست. جواب ندادم که دیدم بلافاصله پیام داد :
(سلام آقا ارسلان کنیزت پیش منه اگر میخوای آزادش کنی باید ۳میلیارد پول بزنی به حصابم)
سریع برای رضا مسیج دادم که بهم زنگ زد
رضا:جونم دادش.
ارسلان:ببین یه چیزی میگم غاطی نکن.
رضا:بگو باز چه گوهی خوردی
ارسلان:اونو که تو خردی ولی خب من به دیانا تجاوز کردم
رضا:چیییییییییییییییییی؟،باداد)
ارسلان:مرضض ترسیدم خب چیکارکنم مست بودم.
رضا:اگر ازت بچه دار بشه چی؟
ارسلان:نه بابا یعنی انقدر شوله؟
رضا:میفهمی چیکار کردی؟
ارسلان:حالا اینارو ول کن الان دوزدیدنش گفتن پول پول بده آزادش کنیم.
رضا:نه مثل اینکه واقعاسرت به جایی خورده،الان معنی اینارو میفهمی؟
ارسلان:نه نمیفهمم به خواطر اینکا عموی اون مادرم رو هرز*ه کرد.
رضا:درسته ولی توان این کارو اون دختر نمیتونه بده اون بیگناه هست.
ارسلان: بعدشم پدر و مادر خودش بودن که به پدر بزرگم فروختن اش
رضا:آره ولی نگفتن بده دست دزدا ی لا*شی. ببین من نمیدونم اون دختر رو باید آزاد کنی.
ارسلان:چراااااا؟
رضا:چون اون بیگناه هست. منم کمکت میکنم یکیاز دوست های من پلیس هست میگم پیگیری کنه.فقط تو پول رو آماده کن که بدی بهشون
ارسلان:هوفففففففففف باشه کارنداری؟
رضا:نه خداحافظ
ارسلان:خداحافظ
و قطع کردم اهه آخه چرا باید ۳میلیارد بدم که اون دختره ی انتر آزاد بشه
یک پارت طولانی جبران وقتی که نبودم🙃💞
پارت ۲۰
دیانا:میفهمی چی میگی
مرده:من میفهمم تو نمیفهمی اشکال نداره توی شکی.
دیانا:الان میخواین چیکارم کنید؟
مرده:همون کاری که با دخترای دزدی شده میکنن،
#ارسلان
ساعت تقریبا ۱۳بود اومدم خونه هرچقدر در زدم کسی در رو باز نکرد کلاف دستی توی موهام کشیدم که صدای زنگ گوشیم از داخل جیبم بلند شد.
گوشیم رو آوردم بیرون و دیدم یک شماره ی ناشناس هست. جواب ندادم که دیدم بلافاصله پیام داد :
(سلام آقا ارسلان کنیزت پیش منه اگر میخوای آزادش کنی باید ۳میلیارد پول بزنی به حصابم)
سریع برای رضا مسیج دادم که بهم زنگ زد
رضا:جونم دادش.
ارسلان:ببین یه چیزی میگم غاطی نکن.
رضا:بگو باز چه گوهی خوردی
ارسلان:اونو که تو خردی ولی خب من به دیانا تجاوز کردم
رضا:چیییییییییییییییییی؟،باداد)
ارسلان:مرضض ترسیدم خب چیکارکنم مست بودم.
رضا:اگر ازت بچه دار بشه چی؟
ارسلان:نه بابا یعنی انقدر شوله؟
رضا:میفهمی چیکار کردی؟
ارسلان:حالا اینارو ول کن الان دوزدیدنش گفتن پول پول بده آزادش کنیم.
رضا:نه مثل اینکه واقعاسرت به جایی خورده،الان معنی اینارو میفهمی؟
ارسلان:نه نمیفهمم به خواطر اینکا عموی اون مادرم رو هرز*ه کرد.
رضا:درسته ولی توان این کارو اون دختر نمیتونه بده اون بیگناه هست.
ارسلان: بعدشم پدر و مادر خودش بودن که به پدر بزرگم فروختن اش
رضا:آره ولی نگفتن بده دست دزدا ی لا*شی. ببین من نمیدونم اون دختر رو باید آزاد کنی.
ارسلان:چراااااا؟
رضا:چون اون بیگناه هست. منم کمکت میکنم یکیاز دوست های من پلیس هست میگم پیگیری کنه.فقط تو پول رو آماده کن که بدی بهشون
ارسلان:هوفففففففففف باشه کارنداری؟
رضا:نه خداحافظ
ارسلان:خداحافظ
و قطع کردم اهه آخه چرا باید ۳میلیارد بدم که اون دختره ی انتر آزاد بشه
یک پارت طولانی جبران وقتی که نبودم🙃💞
- ۴.۷k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط