هنرمند کوچولوی من

همه شکه شدن
ات برگشت و گفت آره که اونارو دید و شکه شد
ات:شما همسایه پاینی من هستید ؟
نامی: بله
ات :خب بفرماید داخل
بعد هرکدوم رفتن تو خونه خودشون


جین :تقدیر رد نگا

راوی ...یهو صدای افتادن چیزی از پله ها اومد
ته :درو باز کردودید که سه تا دخترن که دارن با کلی خوراکی میرن تبقه بالا خوراکی رو برداشت و به یکی از دختر ها داد که همون موقع اون دختر چشمشو گرفت سوا بود
..تهیونگ..
چه خشگله چشماش وای موهاش وای چهره کیوتشش

..سوا این زیبایی شبه فرشته هاس .ن ن سوا به چی فکر پیکنی بعد به ته گفت :شما همسایه پاین ات هستید
ته : ب..بله
سوا :خب ما قراره ات رو سوپرایز کنیم چون یکی از نقاشی هاش خیلی معروف شده شماهم میتونید بیاید
ته: من به بچه ها بگم
سوا :خب ما میم نیم تا شما بیاید
ته رفت توخونه و به بچه ها گفت
کوک: وای ات رو دوباره میبینم اون کیوت بودن و قشنگی
بچه ها موافقت کردن

و با دخترا رفتن بالا ات درو باز کرد با یه پیژامه بود که راه مشکی قرمز داشت با یه لباس مشکی و یه ماسک روی سورت بود

کوک: با این پیژامه خیلی کیوت
ات :تا پسرا رو دید میخواست در ببنده ولی سوا نزاشت و گف نچ نچ امروز پیژامه پارتیه و منم میپوشم پس تو نباید در بیاری.
ات :نفس امقی کشید و ماسک رو برداشت بفرما داخل
خانم پیژامه دوست همه اومدن داخل
کوک:خونش خیلی قشنگه سفید و آبی آسمونی ولی من مشکی رو ترجیح میدم
ات :خب چرا با ای همه خراکی اومدید اینجا
یونا : هنوز نمیدونی نقاشی خیلی معروف شده
ات:کودوم
یونا :نشونش دادد
ات و یونا و سوا و آرا با هم پاشدن و می‌پریدند بالا پاین و خشهالی می‌کرده
ته :سوا چه زیباست
کوک:ات وای وای وای
بعد که نشستن شرو کردن به خراکی خودن و فیلم دیدن
جین این یونا خیلی آشناست .....فهمیدم این همون آبنبات دزدس
جین کمی داد : تو همون‌آبنبات دزده نیستی و به یونا و ارتش رو می بره سمتش
یونا : تو همونی نیستی که آبنبات من رومیخایت
جین:کی گفته آبنبات تو
یونا من‌اول برداشتم.
جین ن تو از من گش رفتی
ات :کافیه سر یه آبنبات
جین و یونا هم زمان: اون یه آبنبات عالیه (کمی داد)
ات : باشه شما درست میگید ولی اینجا دوا نکنید
یونا:تو میدونی من رو خوراکی هام حساسم
ات :آره ولی باید اروم باشی شکمو
نامی :انگار شما هم یه شکمو دارید(خنده)
ات با خنده اره

سوا: تو گوش ات میگه که اینا برای مدل نقاشی خوبنا
ات : آره راس میگی به یونا و آرا هم بگو بیان
راوی..اون چهار تا دور هم جمع شدن و پچ پچ میکردن بقیه هم فیلم میدیدن اما ته و کوک داشتن به اونا نگاه میگردن که با پیژامه های کیوتشون دارن پچ پچ میکنن
داشتن درباره این میگوفتن که دعوتشون کنن نمایشگاه و نقاشیشون رو بکشن .
ات: سنگ کاغذ قیچی که کی بگه .
همه گفتن باشه
سنگ .کاغذ .قیچی
یونا باخت و بلید میگفت
پسرا رو صدا زد و بشون همه چیز رو گف اونا موافقت کردن
که دوباره اون چارتا دوره هم جمع شدن
پسرا چرا اینجوری میکنن
سوا من تهیونگ رو با جیهوپ برمیدارم
آرا منم نامجون و جیمین رو برمیدارم جیمین خیلی کیوت
ات من جونکوک رو برمیدارم
یونا منم یونگی
ات پس جین
یونا اصلا
ات باید بردارییونا باش
رو به پسرا و دونه دونه انتخاب کردن
کوک و ته ذوق داشتن که با سوا و ات افتادن
ات فردا پس فردا جمعه ساعت ۷
پرش زمانی به جمعه ساعت ۶ کوک باید جذاب باشم و داشت به خودش میرسید
نامی آماده این تا اونجا ۳۰مین راه هست دیر نکنیم باش
پرش زمانی به ۳۰ دیقه دیگه
جین رسيديم
به ما گفتن از در پشتی بریم اونجا پر رز سفید بود جین از آرا پرسید این گلا مهنی خاسی داره آرا ن ولی ات عاشق رز سفیده
کوک : رز سفید اااا

رفتن داخل آرا به یونا گف ات کو یونا گفت باید تو اتاقش باشه با پسرا رفتن در اتاق که..


امیدوارم خوب شده باشه🙂🙂
دیدگاه ها (۰)

هنرمند کوچولوی من ۳

هنرمند کوچولوی من۴

اینم از این

وان پیس

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۱#

قلدر مدرسه ( پارت ۱۱ )

قلدر مدرسه ( پارت ۹ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط