انتقام
انتقام
پارت ۷
با پوزخندی که روی لبم بود نگاهش میکردم و همزمان جام شراب رو به لبام نزدیک میکردم
این سوک: زیادی زر زدی
شوکه نگام کرد
این سوک : هه فکر کردی وقتی ولم کردی میشینم یه جا؟ فک کردی الان با هویت جعلی اومدی نشناختمت کیم تهیونگ؟
زندگی من از اولم انتقام بود
زندگی من یه دختر قوی داشت اما همه ی شما اون دختر نابود کردین
بعد یه تجاوز وحشتناک نابود شد دنیاش خراب شد
اما بعد کلی سختی ازدواج کرد بچه دار شد اما چیشد؟ شوهرش دخترش و ازش گرفت و ولش کرد و با دخترا خاله اش ازدواج کرد
همه ی شماها باید تقاص پس بدین
من دیگه دختر نیستم مجرد نیستم
من الان یه زن ام یه مادر که دخترش و ازش دور کردن پس ازم بترسین
از جام بلند شدم و به گوشیم که زنگ میزد جواب دادم
این سوک: بله
با چیزی که شنیدم شوکه جیغ بلندی زدم
بدون توجه به تهیونگ مردی که زندگیم و نابود کرد پالتوم و از خدمتکار گرفتم دویدم سمت ماشینم
چند دقیقه ای میشد رسیده بودم و شوکه به جسد خونی هانی زل زده بودم
اشکام پشت سر هم میریخت و صورتم و خیس میکرد
وسط محوطه سردخونه زجه میزدم که دست مردونه ای روی شونم نشست
با دیدینش شکه شدم و خواستم ازش فاصله بگیرم اما دستم و کشید و افتادم توی بغلش
نمیخواستم عشقی که بهش داشتم و سالها توی قلبم حبس کرده بودم سرباز کنه
میخواستم سرد باشم بی احساس باشم
اما تپش قلبی که داشتم چی؟
این سوک: چرا اومدی؟ چرا کاری میکنی که حسم بهت سرباز کنه؟
جونگ کوک: چون دوست دارم نمیدونم چطوری و کجا اما عاشقت شدم وقتی ترکم کردی فهمیدم چیشده وقتی نبودی حسم و فهمیدم
این سوک: من از همه شکست خوردم یعنی باید بهت اعتماد کنم؟
جونگ کوک : اینطوری بهم اعتماد کن
و از جلوم کنار رفت و من تونستم دختر کوچولوم و ببینم
دوید سمتم و از پام آویزون شد
به خودم اومدم و روی زانو هام نشستم و روی تمام اجزای صورتش بوسه زدم
جونگ کوک: حالا بهم اعتماد کردی؟
با چشمای اشکی بهش خیره شدم
جونگ کوک: لطفا این انتقام و بزار کنار بیا یه زندگی جدید کنار هم داشته باشیم
شاید راست میگفت شاید این بار خوشبخت میشدم
بهش خیره شدم و لبخندی زدم
با دیدن لبخندم از توی جیبش حلقه قشنگی درآورد و توی دستم انداخت
جونگ کوک : از الان تو مال منی
و بوسه ای روی لبم زد
پایاننننن
اینم تموم شددددددد
خب چطور بود؟ نظراتون و بگید
پارت ۷
با پوزخندی که روی لبم بود نگاهش میکردم و همزمان جام شراب رو به لبام نزدیک میکردم
این سوک: زیادی زر زدی
شوکه نگام کرد
این سوک : هه فکر کردی وقتی ولم کردی میشینم یه جا؟ فک کردی الان با هویت جعلی اومدی نشناختمت کیم تهیونگ؟
زندگی من از اولم انتقام بود
زندگی من یه دختر قوی داشت اما همه ی شما اون دختر نابود کردین
بعد یه تجاوز وحشتناک نابود شد دنیاش خراب شد
اما بعد کلی سختی ازدواج کرد بچه دار شد اما چیشد؟ شوهرش دخترش و ازش گرفت و ولش کرد و با دخترا خاله اش ازدواج کرد
همه ی شماها باید تقاص پس بدین
من دیگه دختر نیستم مجرد نیستم
من الان یه زن ام یه مادر که دخترش و ازش دور کردن پس ازم بترسین
از جام بلند شدم و به گوشیم که زنگ میزد جواب دادم
این سوک: بله
با چیزی که شنیدم شوکه جیغ بلندی زدم
بدون توجه به تهیونگ مردی که زندگیم و نابود کرد پالتوم و از خدمتکار گرفتم دویدم سمت ماشینم
چند دقیقه ای میشد رسیده بودم و شوکه به جسد خونی هانی زل زده بودم
اشکام پشت سر هم میریخت و صورتم و خیس میکرد
وسط محوطه سردخونه زجه میزدم که دست مردونه ای روی شونم نشست
با دیدینش شکه شدم و خواستم ازش فاصله بگیرم اما دستم و کشید و افتادم توی بغلش
نمیخواستم عشقی که بهش داشتم و سالها توی قلبم حبس کرده بودم سرباز کنه
میخواستم سرد باشم بی احساس باشم
اما تپش قلبی که داشتم چی؟
این سوک: چرا اومدی؟ چرا کاری میکنی که حسم بهت سرباز کنه؟
جونگ کوک: چون دوست دارم نمیدونم چطوری و کجا اما عاشقت شدم وقتی ترکم کردی فهمیدم چیشده وقتی نبودی حسم و فهمیدم
این سوک: من از همه شکست خوردم یعنی باید بهت اعتماد کنم؟
جونگ کوک : اینطوری بهم اعتماد کن
و از جلوم کنار رفت و من تونستم دختر کوچولوم و ببینم
دوید سمتم و از پام آویزون شد
به خودم اومدم و روی زانو هام نشستم و روی تمام اجزای صورتش بوسه زدم
جونگ کوک: حالا بهم اعتماد کردی؟
با چشمای اشکی بهش خیره شدم
جونگ کوک: لطفا این انتقام و بزار کنار بیا یه زندگی جدید کنار هم داشته باشیم
شاید راست میگفت شاید این بار خوشبخت میشدم
بهش خیره شدم و لبخندی زدم
با دیدن لبخندم از توی جیبش حلقه قشنگی درآورد و توی دستم انداخت
جونگ کوک : از الان تو مال منی
و بوسه ای روی لبم زد
پایاننننن
اینم تموم شددددددد
خب چطور بود؟ نظراتون و بگید
۱۱.۴k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.