در کلاس عاشقی شاگرد نوپایم هنوز

در کلاسِ عاشقی شاگردِ نوپایم هنوز

کوله‌ی غرقِ غمِ بی‌تابِ شیدایم هنوز


بی‌بهار و بی‌خزان سبز و تر و خشک و کبود

نخ به پایِ باد‌بادک‌های زیبایم هنوز


می‌رود عمر عزیزم با قطار عاشقی

بافه‌ای از خس که مشغولِ تماشایم
هنوز


قتلِ مهتابم به فرمان نئون در عصرِ غم

قتل یک شاعر به دست آرزوهایم هنوز


استخوانی درد و ساطوری سفارش داده‌ام

من دچارِ آن رگِ پنهانِ رسوایم هنوز


چشمِ نابینای من اسرار پنهان را ندید

طوطیِ طبعِ فصاحت در کلیسایم هنوز


حمله‌ی هنگِ سیاهیّ قلم نی در سکوت

من رسولِ بی‌کتابِ صبحِ فردایم هنوز


یادِ ساقی و شراب و بزمِ مِی افتاده‌ام

لرزشِ دستِ و دل و چشمِ و سر و پایم هنوز
#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه
#دلنوشته

#کبری_رحمتی

...♡...
دیدگاه ها (۰)

آدینه به آدینه من چَشم به راهِ تو میمانم و میدانے این قصّه ے...

ناز کن نقاشیم بد نیست،نازت میکشممثل یک آهو که نه مانند بازت ...

‏غزلی نوشته مجنون،برسد به دست لیلینَفَسم بگو کجایی که ستاره ...

‍ از تمام رودهایی که به چشم دیده‌امرودخانه، تویی!از سراسر جا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط