من چنان عاشق رویت
من چنان عاشق رویت ،
که ز خود بیخبرم
تو چنان فتنه ی خویشی ،
که ز ما بیخبری
به چه ماننده کنم در همه آفاق ،
تو را
کان چه در وهم من آید ،
تو از آن خوبتری
گفتم از دست غمت ،
سر به جهان دربنهم
نتوانم،
که به هر جا بروم در نظری
به فلک میرود آه سحر،
از سینه ی ما
تو همی برنکنی دیده ،
ز خواب سحری
خفتگان را ،خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید،
غم مردم نخوری...
#fuoad
که ز خود بیخبرم
تو چنان فتنه ی خویشی ،
که ز ما بیخبری
به چه ماننده کنم در همه آفاق ،
تو را
کان چه در وهم من آید ،
تو از آن خوبتری
گفتم از دست غمت ،
سر به جهان دربنهم
نتوانم،
که به هر جا بروم در نظری
به فلک میرود آه سحر،
از سینه ی ما
تو همی برنکنی دیده ،
ز خواب سحری
خفتگان را ،خبر از محنت بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید،
غم مردم نخوری...
#fuoad
- ۲.۵k
- ۰۱ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط