آیت الله شیخ محمدتقی بهلول گنابادی رحمه الله علیه می فر
آیت الله شیخ #محمدتقی_بهلول_گنابادی رحمه الله علیه می فرمودند: در دوران کودکی روزی به همراه مادرم به #گناباد میرفتیم.
درشکه ای آمد و ما را سوار کرد. در بین راه وقت #نماز رسید.
مادرم به درشکه چی گفت: (( آقا! #وقت_نماز است کنار بزن ما نماز بخوانیم))
ولی او توجهی نکرد و به مادرم گفت توی این بیابان چه وقت نماز است؟! ولی مادرم خیلی اصرار کرد.
تا این که سرانجام به جایی رسیدیم که آب داشت.
مادرم گفت نگه دار و گرنه پیاده می شویم.
درشکه چی نگه داشت و ما پباده شدیم. مادرم نمازش را خواند و من خیلی میترسیدم و گریه میکردم و مادرم مرا #آرامش میداد؛ در این هنگام درشکه ای آمد که معلوم شد مال فرماندار است. من و مادرم را سوار کرد و چون خودش نامحرم بود رفت پیش درشکه چی نشست و ما را با #احترام و #عزت خاص به شهر رساند!
بله چون مادرم به نماز #احترام گذاشت، #خدا هم به ما احترام گذاشت.
منبع : #کتاب_اعجوبه_عصر #بهلول_قرن_چهاردهم تألیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق
#گنجینه_علوی_ساوجی
#کلام_علماء
@srazsaveh
درشکه ای آمد و ما را سوار کرد. در بین راه وقت #نماز رسید.
مادرم به درشکه چی گفت: (( آقا! #وقت_نماز است کنار بزن ما نماز بخوانیم))
ولی او توجهی نکرد و به مادرم گفت توی این بیابان چه وقت نماز است؟! ولی مادرم خیلی اصرار کرد.
تا این که سرانجام به جایی رسیدیم که آب داشت.
مادرم گفت نگه دار و گرنه پیاده می شویم.
درشکه چی نگه داشت و ما پباده شدیم. مادرم نمازش را خواند و من خیلی میترسیدم و گریه میکردم و مادرم مرا #آرامش میداد؛ در این هنگام درشکه ای آمد که معلوم شد مال فرماندار است. من و مادرم را سوار کرد و چون خودش نامحرم بود رفت پیش درشکه چی نشست و ما را با #احترام و #عزت خاص به شهر رساند!
بله چون مادرم به نماز #احترام گذاشت، #خدا هم به ما احترام گذاشت.
منبع : #کتاب_اعجوبه_عصر #بهلول_قرن_چهاردهم تألیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق
#گنجینه_علوی_ساوجی
#کلام_علماء
@srazsaveh
۸۲۲
۲۸ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.