وقتی داری با یک پسر حرف میزنی و اون یک دفع بغلتون کنه
وقتی داری با یک پسر حرف میزنی و اون یک دفع بغلتون کنه
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
مایکی
وقتی این صحنه رو دید با سرعت آمد سمتت
و با لگد پسر رو پرت کرد اون ور
مایکی: حواست به کاری که میکنی باشه
پسر : به تو چه تو چیکارشی
مایکی : دوست پسرشم حالا زود تر برو تا بد تر سرت نیاوردم
پسره رفت *
مایکی محکم بغلت میکنی *
مایکی: دیگه حق نداری پیش کسی پسر دیگه یی بری باشه (کمی مظلومانه )
ا.ت : باشه [عررر منم میخوام]
°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
ران
شما چند روز بود که چون با ران دعواتون شده
و کات کرده بودید
با یکی از هم کلاسی هات حرف میزدی که یک دفع بغلت کرد
تو یکم شوک شدی
ران تا اینو دید عصابش خط خطی شد به سرعت آمد سمتت
پسره رو به گ..... داد
آمد سمتت تو
ران: داشتی چه شکری میخوریدی
ا.ت : غلط کردم
ران : امشب ادمت میکنم [خودتون بدونید چی کار میکنه]
°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡ باجی
اینم مثل ران
پسر رو شهید میکنه بعد میاد پیشت
نزدیک بود دوباره ببرنش زندان که تو نزاشتی
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
هانما
بعد از دیدن این صحنه و به چو.خ دادن پسر میاد پیشت
هانما : اگر گذاشتم دیگه جایی بری
ا.ت: به تو چه
هانما : خود دانی
هانما میندازدتت رو دوشش
تا یک ماه نمیزاشت نه با کسی حرف بزنی هر جا میخواستی بری میومد
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
چویا
بعد از صحنه با جاذبه میاد سمتت و می کشت سمت خودت پسر هم با جاذبه پرت میکنه اون ور
(تا سه ماه نمی زاره بری بیرون)
به بقیه مافیا ها هم میگن بران پسره رو به چوخ بدن
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
دازای
حسودی صد
سریع میکشت سمت خودش میبرتت یک جا دیگه
حالا بماند چه بلائی سر پسره میاد
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡
ریندو [نمیزاشتم احتمال داشت پارم کنین]
میاد پیشت و از پسر جدات میکنه
ریندو : کسی بهت یاد نداد کسی که برا یکی دیگست رو بغل نکنی(با داد)
ا.ت که از داد زدن ریندو شوک شده
ریندو دستت رو میگیره و میبرتت یک جا دیگه
ریندو : خواهش میکنم بدون من جایی نرو باشه
بعد یک بو.سه رو لب.ت میزنه
شب هم میره سر وقت پسره
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡
. ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . v ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫v . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . v ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . v ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫v . ۫۫۫
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
مایکی
وقتی این صحنه رو دید با سرعت آمد سمتت
و با لگد پسر رو پرت کرد اون ور
مایکی: حواست به کاری که میکنی باشه
پسر : به تو چه تو چیکارشی
مایکی : دوست پسرشم حالا زود تر برو تا بد تر سرت نیاوردم
پسره رفت *
مایکی محکم بغلت میکنی *
مایکی: دیگه حق نداری پیش کسی پسر دیگه یی بری باشه (کمی مظلومانه )
ا.ت : باشه [عررر منم میخوام]
°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
ران
شما چند روز بود که چون با ران دعواتون شده
و کات کرده بودید
با یکی از هم کلاسی هات حرف میزدی که یک دفع بغلت کرد
تو یکم شوک شدی
ران تا اینو دید عصابش خط خطی شد به سرعت آمد سمتت
پسره رو به گ..... داد
آمد سمتت تو
ران: داشتی چه شکری میخوریدی
ا.ت : غلط کردم
ران : امشب ادمت میکنم [خودتون بدونید چی کار میکنه]
°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡ باجی
اینم مثل ران
پسر رو شهید میکنه بعد میاد پیشت
نزدیک بود دوباره ببرنش زندان که تو نزاشتی
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
هانما
بعد از دیدن این صحنه و به چو.خ دادن پسر میاد پیشت
هانما : اگر گذاشتم دیگه جایی بری
ا.ت: به تو چه
هانما : خود دانی
هانما میندازدتت رو دوشش
تا یک ماه نمیزاشت نه با کسی حرف بزنی هر جا میخواستی بری میومد
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
چویا
بعد از صحنه با جاذبه میاد سمتت و می کشت سمت خودت پسر هم با جاذبه پرت میکنه اون ور
(تا سه ماه نمی زاره بری بیرون)
به بقیه مافیا ها هم میگن بران پسره رو به چوخ بدن
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°
دازای
حسودی صد
سریع میکشت سمت خودش میبرتت یک جا دیگه
حالا بماند چه بلائی سر پسره میاد
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡
ریندو [نمیزاشتم احتمال داشت پارم کنین]
میاد پیشت و از پسر جدات میکنه
ریندو : کسی بهت یاد نداد کسی که برا یکی دیگست رو بغل نکنی(با داد)
ا.ت که از داد زدن ریندو شوک شده
ریندو دستت رو میگیره و میبرتت یک جا دیگه
ریندو : خواهش میکنم بدون من جایی نرو باشه
بعد یک بو.سه رو لب.ت میزنه
شب هم میره سر وقت پسره
♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡°♡
. ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . v ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫v . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . v ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . v ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ ִ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ 𖤐 ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫ ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫٭ . ۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫۫v . ۫۫۫
- ۲.۰k
- ۰۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط