ابروی تو بدجور کمین است کمان نیست

۷۱۱
ابروی تو بدجور کمین است کمان نیست
#آشوب ترین_شهر_زمین است، امان نیست

این چشم که صد شیر جوان را به شکار است
نقاشی زنده است و از فرشچیان نیست

چنگی زده ای بر دل هر رهگذری سخت!
آواز تو از حنجره ی ناب بنان نیست

طفلی شده ام گم شده در شهر دلت که
از مادرم انگار به ناگاه نشان نیست!


تو بانی هر حادثه ی تلخ زمینی
از سنگِ دلت رحم به هر پیر و جوان نیست


خونی که به دل می کنی از سنگ دلی ها
کمتر ز ستم کاری" چنگیز زمان" نیست


ما را که غم عشق پر از شور تو کشته است
کافی ست، و جا بهر غم لقمه ی نان نیست


افسونگرِ طناز! تو از #عشق چه دانی؟
وقتی که نگاهت به نگاهی نگران نیست...


#محمد_شهریار_اسدی
دیدگاه ها (۲)

۷۱۲وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند؟زندگی یا مرگ، بعد از م...

۷۱۳اینگونه که تو دستانم را رها کردییا نمی دانی سقوط چیست!یا ...

۷۱۰گر به #صحرا دیگران از بهر عشرت می‌روند,ما به خلوت با تو ا...

۷۰۹همه موسم تفرّج به چمن روند و #صحراتو قدم به چشم من نِه، ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط