یک تهرانی یه اصفهانی یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شا

یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند
.
.
.
.
.
.
آبادانیه قهوه اشو به هم زد.
خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،یه کم قهوه خورد
یه نگاهی به اونهاکردوبه آرومی گفت:

نمیفروشم!!!!!
دیدگاه ها (۱۱)

★همیشه ب اندازه وسعت قلمروت پادشاهی کن★☆حتی ب اندازه عرض شان...

ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ آن هاﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺭﻣﺸﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ...ﭘ...

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺖ ﻣﯿﺰﺍﺭﻡ...... ﻭ ﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﺣﺘﯽ ﯾﻪلایک ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺰﺍﺭﯾﻦ.......

ﺍﺯ ﺳﮓ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯾﺶ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﯼ نیﺴﺖ ...وﻗﺘﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﮐ...

سه پارتی تهیونگ ( در آغوش تو ) پارت یک

پارت چهارم:داستان از دیدگاه یونگی: یونگی داشت تست میزد ، به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط