سناریو درخواستی

سناریو درخواستی 🐇🐇
☆وقتی باهاشون دعوا شدید میکنیم ☆
(متیو ، تام ، تئودور ریگولوس ، لورنزو ، دریکو)

متیو : اول میزاره بری تو اتاقت چون میدونه یه کاری کرده که ناراحت شدی و با هم دعوا کردین ولی چون نمی دونست چیکار کرده از همون لحظه که از در اتاقش بیرون رفتی بهت پیام میداد و می گفت که چیکار کردم


تام : *چون مطمئن بود که کار اشتباهی نکرده براش سوال بود که چرا اینجوری میکنی و بهت گفت *تام : ا.ت بیا بغلم چون میدونم وقتی بغل میخوای الکی دعوا میکنی ا.ت : بنظرم تو منو بهتر از خودم میشناسی *رفتی تو بغلش *


تئودور: *اعصابش داغون شد بخاطر همین همش دستش رو میکرد لای مو هاش و نفسش رو با عصبانیت میداد بیرون و هی سرش رو میچرخوند *تئودور: ا.ت میشه بدونم چیکار کردم ا.ت : اممم تئودور : عادتی ؟ ا.ت : آره تئودور: خب خداروشکر فکر میکردم کاری کردم یعنی بیا بغلم *و بغلت می کنه و هر چی بخوای برات میاره*


ریگولوس : با اینکه از اتاقش رفتی بیرون چون نگران که نکنه بلائی سر خودت بیاری همه جا دنبالت میاد و بعد از ده دقیقه با هم آشتی می کنین


لورنزو: هر چقد که خواست خودش رو مقصر ندونه نتونست چون فکر میکرد باید یه جوری از دلت در بیاره و برای همین رفت برای خودتون یک دستبند ست خرید و برات آورد دم در اتاقت و تو هم همون لحظه بخشیدیش و بغلش کردی


دریکو : جلوی تو خودش رو حفظ کرد و وقتی دستت رو گرفت تا یکم بیشتر باهات حرف بزنه و تو دستت رو کشیدی و از اتاق بیرون رفتی دیگه نتونست تحمل کنه و چند تا مشت به دیوار زد تا یکم آروم شه بعد رفت هاگزمید و برات یه دسته گل خرید و اومد در اتاقت و ازت به خاطر کاری که نمی دونست چیه عذر خواهی کرد
.
.
.
.
.
.


فکر کنم برای اول کاری خوب بود
دیدگاه ها (۳)

ریکشن پسرای اسلیترین

☆وقتی توی کتاب خونه با یه پسره ای (مایکل) درس می خونیم و یهو...

رمان : دیدار اول

سلام بچه ها شرمنده نتونستم دیروز چیزی بزارم چون نتم تموم شده...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط