داستانهایادامهدار داستان

#داستانهای_ادامه_دار #داستان15
داستان درخت مشکلات ،کوتاه وخواندنی و آموزنده
نجار با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت . چهره اش بی درنگ تغییر کرد.

خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند.

نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد .
آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند.

موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند.
قبل از ورود ، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد …..

نجار با دو دستش ، شاخه های درخت را گرفت .
چهره اش بی درنگ تغییر کرد.
خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند ، برای فرزندانش قصه گفت ، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند .

از آنجا می توانستند درخت را ببینند .
دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد، و دلیل رفتار نجار را پرسید.نجار گفت : داستان درخت مشکلات آه این درخت مشکلات من است .

موقع کار ، مشکلات فراوانی پیش می آید ، اما این مشکلات مال من است و ربطی به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم ، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم .

روز بعد ، وقتی می خواهم سر کار بروم ، دوباره آنها را از روی شاخه بر می دارم .
جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم ، خیلی از مشکلات ، دیگر آنجا نیستند ، و بقیه هم خیلی سبکتر شده اند.

@allahplus #بزن_روی_الله_پلاس
🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸
دیدگاه ها (۱)

#یادخدا@allahplus #بزن_روی_الله_پلاس #کاورپرفایل

#بارالها@allahplus #بزن_روی_الله_پلاس #کاورپرفایل

🍃 🌸 ازبزرگی پرسیدند:داناترین مردم کیست؟ #گفت: آن‌که در حال س...

♻ ️💫 با سپاس ازسه وجود مقدس:عاشقانه سوختند تا گرمابخش وجود م...

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط