دم ز مهر تو زنم تا ز حیاتم باقی است

دم ز مهر تو زنم، تا ز حیاتم باقی است
وصف حسن تو کنم، تا که زبان است مرا

من نه آنم که بخود، از تو بگردانم روی
می‌کشم جور تو تا، تاب و توان است مرا

گرچه از چشم نهانی تو، خیال رخ تو
روز و شب، مونس و پیدا و نهان است مرا

• سلمان ساوجی 🍃
دیدگاه ها (۳)

آن هنگام که خواهان عشق‌ اَند زیباترین واژه ها را می‌آورند بر...

پشت ديوار لحظه ها هميشه كسي مي نالد چه كسي است او؟زني است در...

یا بفرما به سرایمیا به فرما به سر آیمغرضم وصل تو باشدچه تو آ...

در کوی خرابات نگاری دیدمعشقش به هزار جان و دل بخریدمبوئی ز س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط