امشب از داغ غمتدل را چراغان میکنم

امشب از داغ غمت،،،،،،دل را چراغان میکنم
تا سحر بیدارم امشب،،،،،،با تو پیمان میکنم

گاهی از شوق وصالت،،،ساز مستی می زنم
گاهی از شرم گنه،،،،،،سر در گریبان می کنم

با غم عشقت بسازم،،،،،،،،یا بسوزم منتظر؟؟
فال مستی میزنم،،،،،،،نه،نه،به از آن میکنم

باده ای سر می کشم،،،آری وضو دارم هنوز
پیر مستان هر چه فرماید،
دیدگاه ها (۲)

شاید بپرسی از خودت کجام و در چه حالی امبرای دلخوشیت میگم خوش...

ﺳﺨﻦ ﮐﻮﺭﺵ بزرگ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺁﺗﻮﺳﺎ :.ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯿﮑﻪ ﻣﻌ...

بنشین تا نفسی هست نگاهت بکنم"نظری نیک به رخسارۀ ماهت بکنمشرر...

اجازه هست؟اجازه هست به لوح دلت قلم بزنم برای یکدفه حرف از ته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط