مگه نگفتیم به اون بار کوفتی نرین پارت 1 💜🖤💋💗🍓
مگه نگفتیم به اون بار کوفتی نرین پارت 1 💜🖤💋💗🍓
( از زبان جنی)
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت هفته. 🍓
جنی: ای وای پسرا دیروز گفتن ساعت شیش باید خونشون باشیم. 🍓
سریع بلند شدم و رفتم دخترا رو بیدار کردم. 🍓
لیسا: نکن بزار بخوابم. 🍓
جنی: پاشین دیگه مگه پسرا دیروز نگفتن امروز ساعت شیش باید خونشون باشیم؟🍓
همه یهو از سر جاشون بلند شدن. 🍓
رزی: ساعت چنده مگه؟🍓
جیسو ساعتو نگاه کرد.🍓
جیسو: وای جنی الان ساعت پنج صبحه. 🍓
جنی: من الان واقعاً دیگه ایمان آوردم که وقتی از خواب بیدار میشی کور میشی. 🍓
پاشین بریم.🍓
دخترا بلند شدن آماده شدن و تاکسی گرفتن و رفتن خونه ی پسرا. 🍓
جنی زنگ درو زد .🍓
جونگ کوک اومد درو باز کرد. 🍓
کوک: 😐 ساعتو نگاه کردین؟
جنی: میدونم خیلی دیر کردیم ببخشید. 🍓
کوک: اشکالی نداره بیاین تو. 🍓
دخترا رفتن تو ولی لیسا و جونگ کوک موندن دم در. 🍓
لیسا: سلام.
کوک: سلام عشقم خوبی ؟
لیسا دستاشو دور گردن جونگ کوک میکنه و لباشو میبوسه. 🍓
لیسا: آره عشقم خوبم.
کوک: الان چیکار کردی؟
لیسا: خب بوسیدمت .
کوک: قرار بود من یهویی تو رو ببوسم نه تو. 🍓
لیسا: حالا چه فرقی میکنه.🍓
جونگ کوک دستاشو دو طرف صورت لیسا گذاشت و شروع کرد به بوسیدن لباش. 🍓
بعد از 10 ثانیه ازش جدا شد و با عشق نگاش کرد. 🍓
که جیهوپ اومد بیرون. 🍓
جیهوپ: کفتر های عاشق میشه یه لطفی در حق منه حقیر کنید و بیاین تو ؟ گشنمونه بابا میخوایم صبحونه بخوریم.🍓
لیسا: باشه الان میایم. 🍓
کوک: اگه شما هیونگا گذاشتین من یه چند دقیقه با عشقم تنها باشم. 🍓
با جونگ کوک رفتین داخل ، با اعضا احوال پرسی کردی و رفتی تو آشپز خونه ببینی جین و جنی و جیسو دارن چیکار میکنن.🍓
لیسا یهو جیغ زد. 🍓
جونگ کوک سریع رفت تو آشپز خونه ببینه چیه.🍓
کوک: چی شده؟
لیسا: این طعم مربا رو خیلی دوست دارم. 🍓
جونگ کوک قلبشو گرفت و به دیوار تکیه داد. 🍓
کوک: لیسا منو ترسوندی.🍓
لیسا: هههههه 😂😂😂😅😅😅.🍓
لیسا فرار کرد و رفت تو حال. 🍓
جونگ کوک رفت دنبالش و جیمین و تهیونگ هم همراهیش کردن. 🍓
🖤پایان💜
هیجانی نبود و چیزی نداشت این پارت ولی تو پارت های بعد داره .🍓💜🖤💋💗😈💦
( از زبان جنی)
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت هفته. 🍓
جنی: ای وای پسرا دیروز گفتن ساعت شیش باید خونشون باشیم. 🍓
سریع بلند شدم و رفتم دخترا رو بیدار کردم. 🍓
لیسا: نکن بزار بخوابم. 🍓
جنی: پاشین دیگه مگه پسرا دیروز نگفتن امروز ساعت شیش باید خونشون باشیم؟🍓
همه یهو از سر جاشون بلند شدن. 🍓
رزی: ساعت چنده مگه؟🍓
جیسو ساعتو نگاه کرد.🍓
جیسو: وای جنی الان ساعت پنج صبحه. 🍓
جنی: من الان واقعاً دیگه ایمان آوردم که وقتی از خواب بیدار میشی کور میشی. 🍓
پاشین بریم.🍓
دخترا بلند شدن آماده شدن و تاکسی گرفتن و رفتن خونه ی پسرا. 🍓
جنی زنگ درو زد .🍓
جونگ کوک اومد درو باز کرد. 🍓
کوک: 😐 ساعتو نگاه کردین؟
جنی: میدونم خیلی دیر کردیم ببخشید. 🍓
کوک: اشکالی نداره بیاین تو. 🍓
دخترا رفتن تو ولی لیسا و جونگ کوک موندن دم در. 🍓
لیسا: سلام.
کوک: سلام عشقم خوبی ؟
لیسا دستاشو دور گردن جونگ کوک میکنه و لباشو میبوسه. 🍓
لیسا: آره عشقم خوبم.
کوک: الان چیکار کردی؟
لیسا: خب بوسیدمت .
کوک: قرار بود من یهویی تو رو ببوسم نه تو. 🍓
لیسا: حالا چه فرقی میکنه.🍓
جونگ کوک دستاشو دو طرف صورت لیسا گذاشت و شروع کرد به بوسیدن لباش. 🍓
بعد از 10 ثانیه ازش جدا شد و با عشق نگاش کرد. 🍓
که جیهوپ اومد بیرون. 🍓
جیهوپ: کفتر های عاشق میشه یه لطفی در حق منه حقیر کنید و بیاین تو ؟ گشنمونه بابا میخوایم صبحونه بخوریم.🍓
لیسا: باشه الان میایم. 🍓
کوک: اگه شما هیونگا گذاشتین من یه چند دقیقه با عشقم تنها باشم. 🍓
با جونگ کوک رفتین داخل ، با اعضا احوال پرسی کردی و رفتی تو آشپز خونه ببینی جین و جنی و جیسو دارن چیکار میکنن.🍓
لیسا یهو جیغ زد. 🍓
جونگ کوک سریع رفت تو آشپز خونه ببینه چیه.🍓
کوک: چی شده؟
لیسا: این طعم مربا رو خیلی دوست دارم. 🍓
جونگ کوک قلبشو گرفت و به دیوار تکیه داد. 🍓
کوک: لیسا منو ترسوندی.🍓
لیسا: هههههه 😂😂😂😅😅😅.🍓
لیسا فرار کرد و رفت تو حال. 🍓
جونگ کوک رفت دنبالش و جیمین و تهیونگ هم همراهیش کردن. 🍓
🖤پایان💜
هیجانی نبود و چیزی نداشت این پارت ولی تو پارت های بعد داره .🍓💜🖤💋💗😈💦
۴۴.۹k
۲۹ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.