محرم شد از غم نگاهم گرفت

محرم شد از غم نگاهم گرفت
به سوزانترین اشک، آهم گرفت
شکست در گلو بغض سوزان من
و عطر حسین روح و جانم گرفت
دیدگاه ها (۱)

باز در خاطره‌ها، یاد تو ای رهرو عشقشعله سرکش آزادگی افروخته ...

بر گوش جانم میرسد آوای زنگ قافلهاین قافله تا کربلا دیگر ندار...

درعرش مجلس غم ارباب عالم استمشکی بپوش ای دل شیدا محرم استغش ...

دمید روح غم اندر تن مه غم عالمتو نوحه سر بده چون شد عزای اشر...

استوری پنج سال های حسینی علیه السلام

تنم تابوت غمگینی که جانم را نمی‌فهمد دل تنگم حصار استخوانم ر...

‌‌دل غریب من از گردش زمانه گرفتبه یاد غربت زهرا شبی بهانه گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط