𝒻𝒾𝒸 𝒿𝑒𝓃𝓀𝑜𝓀
𝒻𝒾𝒸 𝒿𝑒𝓃𝓀𝑜𝓀
𝐹𝒾𝒸: 𝒮𝒾𝓃𝒾𝓈𝓉𝑒𝓇 𝐿𝑒𝑔𝒶𝒸𝓎
𝒫𝒶𝓇𝓉:13
𝒪𝒽, 𝓎𝑜𝓊'𝓇𝑒 𝓌𝑒𝓁𝒸𝑜𝓂𝑒
𝒰𝓂, 𝓉𝒶𝓀𝑒 𝒸𝒶𝓇𝑒 𝑜𝒻 𝓎𝑜𝓊𝓇𝓈𝑒𝓁𝒻
══════════════✯
ܦ̇ࡅ࡙ܭ ( ܥߊࡅ߭ܭَ ܭࡐܭ)
ܩࡅ࡙ܝߊࡅ݅ߺܙ ܢܚ݅ࡐܩܢ ღ
P:۱۳
________________________________
[از زبان ا/ت]
رسیدم به شرکت
وارد شرکت شدم رفتم توی اتاق جلسه که شریک جدیدم هم اونجا بود
با وارد شدن چشم همه روی من بود
[از زبان تهیونگ ]
امروز روز باشوگوهی خواهد بود ،الکی که بزرگترین رقیب جانگکوک نیستم امروز قرار رست بزارم روی نقطه ضعفش یعنی ا/ت امروز خودمو یه شرکت دار جا زدم و رفتم شرکتش شریک جدیدش منم
با وارد شدنش چشم همه روش بود
این دختره چشممرو بد جور گرفت
چقدر خوشکه الکه اون جعون دوسش نداره
وای چی میگی پسر به خودت بیا
《علامت تهیونگ ÷》
÷واووو خانوم کیم هم فامیلی که هستیم ....امروز چقدر خوشگل شدین .
+ممنون آقای کیم شما شریک جدید ما هستین دیگه ؟
÷بله
بفرمایین ابن برگه هارو امضا کنید
۳ ساعت بعد [ساعت ناهار ]
+هوف اینم تموم شد
در اتاق به صدا در اومد
+بله
÷منم خانوم کیم بیاین به آشپز خونه شرکت غذا بخورین
+بله ممنون
از اتاق اومد بیرون
÷بفرمایین
+بله ممنون
باهم رفتن توی آشپز خونه شرکت
{از زبان تهیونگ }
لعنتی چقدر خوشگل اون بدنش سفیدش منو تحریک میکنه تا الان خونشو بخورم
کم کم دارم تظرمو از آسیب دادن به این دختره از دیت میدم
......
رفتن نشستن روی میز
ادامه داد
حمایت کنید
𝐹𝒾𝒸: 𝒮𝒾𝓃𝒾𝓈𝓉𝑒𝓇 𝐿𝑒𝑔𝒶𝒸𝓎
𝒫𝒶𝓇𝓉:13
𝒪𝒽, 𝓎𝑜𝓊'𝓇𝑒 𝓌𝑒𝓁𝒸𝑜𝓂𝑒
𝒰𝓂, 𝓉𝒶𝓀𝑒 𝒸𝒶𝓇𝑒 𝑜𝒻 𝓎𝑜𝓊𝓇𝓈𝑒𝓁𝒻
══════════════✯
ܦ̇ࡅ࡙ܭ ( ܥߊࡅ߭ܭَ ܭࡐܭ)
ܩࡅ࡙ܝߊࡅ݅ߺܙ ܢܚ݅ࡐܩܢ ღ
P:۱۳
________________________________
[از زبان ا/ت]
رسیدم به شرکت
وارد شرکت شدم رفتم توی اتاق جلسه که شریک جدیدم هم اونجا بود
با وارد شدن چشم همه روی من بود
[از زبان تهیونگ ]
امروز روز باشوگوهی خواهد بود ،الکی که بزرگترین رقیب جانگکوک نیستم امروز قرار رست بزارم روی نقطه ضعفش یعنی ا/ت امروز خودمو یه شرکت دار جا زدم و رفتم شرکتش شریک جدیدش منم
با وارد شدنش چشم همه روش بود
این دختره چشممرو بد جور گرفت
چقدر خوشکه الکه اون جعون دوسش نداره
وای چی میگی پسر به خودت بیا
《علامت تهیونگ ÷》
÷واووو خانوم کیم هم فامیلی که هستیم ....امروز چقدر خوشگل شدین .
+ممنون آقای کیم شما شریک جدید ما هستین دیگه ؟
÷بله
بفرمایین ابن برگه هارو امضا کنید
۳ ساعت بعد [ساعت ناهار ]
+هوف اینم تموم شد
در اتاق به صدا در اومد
+بله
÷منم خانوم کیم بیاین به آشپز خونه شرکت غذا بخورین
+بله ممنون
از اتاق اومد بیرون
÷بفرمایین
+بله ممنون
باهم رفتن توی آشپز خونه شرکت
{از زبان تهیونگ }
لعنتی چقدر خوشگل اون بدنش سفیدش منو تحریک میکنه تا الان خونشو بخورم
کم کم دارم تظرمو از آسیب دادن به این دختره از دیت میدم
......
رفتن نشستن روی میز
ادامه داد
حمایت کنید
۲.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.