𝒻𝒾𝒸 𝒿𝑒𝓃𝓀𝑜𝓀
𝒻𝒾𝒸 𝒿𝑒𝓃𝓀𝑜𝓀
𝐹𝒾𝒸: 𝒮𝒾𝓃𝒾𝓈𝓉𝑒𝓇 𝐿𝑒𝑔𝒶𝒸𝓎
𝒫𝒶𝓇𝓉 12
𝒪𝒽, 𝓎𝑜𝓊'𝓇𝑒 𝓌𝑒𝓁𝒸𝑜𝓂𝑒
𝒰𝓂, 𝓉𝒶𝓀𝑒 𝒸𝒶𝓇𝑒 𝑜𝒻 𝓎𝑜𝓊𝓇𝓈𝑒𝓁𝒻
══════════════✯
ܦ̇ࡅ࡙ܭ ( ܥߊࡅ߭ܭَ ܭࡐܭ)
ܩࡅ࡙ܝߊࡅ݅ߺܙ ܢܚ݅ࡐܩܢ ღ
P:12
_____________________________
《از زبان ا/ت》
داشتم تو خیابونا راه میرفتم که یه نفر منو از پشت بغل کرد اولش ترسیدم و گفتم
+ت....و....تو .......کی ....هس....تی
_منمجنکوک
سرمو میخواستم برگردونم که گفت _لطفا چند دقیقه ای اینجوری بمون
۱۵ مین بعد
+خوب دیگه ولم کن
_باشه بابا نخوردمت
که یهو ا/ت با شتاب به زمین خورد
+آییییی پام .....پام .....
_چیشد (نگران)
+پام زخم شد ......آی داره خون میره
از زبان جنکوک
وقتی گفت داره پاش خون میره ترس کل وجودم رو گرفت
که ولش کردم
_خودن پاشو برو خونه منرفتم خدافظ
و رفت
+ای حروم زاده منو گذاشت و رفت عجب نا مردی خودش انداخت ها بیشور(هوش به بچم نگو ها)
از زبان ا/ت
خلاصه با هر بدبختی اومدم خونه درد باز کردم حتی به زخم پام هم اهمیت ندادم رفتم روی تخت ولو شدم و خوابیدم
از زبان جنکوک
باید از دستم ناراحت باشه هوف جنکوک عوضی آخه چرا گذاشتی بیوفته .......هوف گشنمه الان از کجا برم آدم پیدا کنم خونشو بخورم این خون های توی یخچال هم تازه نننیستن هوف هوف هوف هوف هوف هوف هوف هوف هوف هوف
..........
{از زبان ا/ت}
با هر بدبختی از خواب بیدار شدم رفتم دسشویی کارای لازم رو کردم
و اومدم بیرون
رفتم توی آشپز خانه و برا خودم صبحونه درست کردم و خوردم
سفره رو جمع کردم
رفتم بالا توی اتاقم .
لباسای شرکت رو پوشیدم .
یه آرایش لایت کردم
موهامو حالت دادم
امروز با یه شرکت قرار داد داشتم
رفتم پایین
در خونه رو قفل کردم
سوار ماشین سیاه رنگم بنز شدم
به مقصد یعنی شرکت حرکت کردم
ادامه دارد
لطفا حمایت کنید
𝐹𝒾𝒸: 𝒮𝒾𝓃𝒾𝓈𝓉𝑒𝓇 𝐿𝑒𝑔𝒶𝒸𝓎
𝒫𝒶𝓇𝓉 12
𝒪𝒽, 𝓎𝑜𝓊'𝓇𝑒 𝓌𝑒𝓁𝒸𝑜𝓂𝑒
𝒰𝓂, 𝓉𝒶𝓀𝑒 𝒸𝒶𝓇𝑒 𝑜𝒻 𝓎𝑜𝓊𝓇𝓈𝑒𝓁𝒻
══════════════✯
ܦ̇ࡅ࡙ܭ ( ܥߊࡅ߭ܭَ ܭࡐܭ)
ܩࡅ࡙ܝߊࡅ݅ߺܙ ܢܚ݅ࡐܩܢ ღ
P:12
_____________________________
《از زبان ا/ت》
داشتم تو خیابونا راه میرفتم که یه نفر منو از پشت بغل کرد اولش ترسیدم و گفتم
+ت....و....تو .......کی ....هس....تی
_منمجنکوک
سرمو میخواستم برگردونم که گفت _لطفا چند دقیقه ای اینجوری بمون
۱۵ مین بعد
+خوب دیگه ولم کن
_باشه بابا نخوردمت
که یهو ا/ت با شتاب به زمین خورد
+آییییی پام .....پام .....
_چیشد (نگران)
+پام زخم شد ......آی داره خون میره
از زبان جنکوک
وقتی گفت داره پاش خون میره ترس کل وجودم رو گرفت
که ولش کردم
_خودن پاشو برو خونه منرفتم خدافظ
و رفت
+ای حروم زاده منو گذاشت و رفت عجب نا مردی خودش انداخت ها بیشور(هوش به بچم نگو ها)
از زبان ا/ت
خلاصه با هر بدبختی اومدم خونه درد باز کردم حتی به زخم پام هم اهمیت ندادم رفتم روی تخت ولو شدم و خوابیدم
از زبان جنکوک
باید از دستم ناراحت باشه هوف جنکوک عوضی آخه چرا گذاشتی بیوفته .......هوف گشنمه الان از کجا برم آدم پیدا کنم خونشو بخورم این خون های توی یخچال هم تازه نننیستن هوف هوف هوف هوف هوف هوف هوف هوف هوف هوف
..........
{از زبان ا/ت}
با هر بدبختی از خواب بیدار شدم رفتم دسشویی کارای لازم رو کردم
و اومدم بیرون
رفتم توی آشپز خانه و برا خودم صبحونه درست کردم و خوردم
سفره رو جمع کردم
رفتم بالا توی اتاقم .
لباسای شرکت رو پوشیدم .
یه آرایش لایت کردم
موهامو حالت دادم
امروز با یه شرکت قرار داد داشتم
رفتم پایین
در خونه رو قفل کردم
سوار ماشین سیاه رنگم بنز شدم
به مقصد یعنی شرکت حرکت کردم
ادامه دارد
لطفا حمایت کنید
۴.۳k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.