رمان انتقام خونین 🩸❣️
رمان انتقام خونین 🩸❣️
part:76
۵ ماه بعد
#دیانا
حدود ۵ ماه پیش ما ازدواج کردیم و ۱ ماه پیش بچه پانلئو به دنیا اومد که اسمش سلین هست که رضا اسمشو انتخاب کرد،چند مدت بعدش دیگه خونه های هر کدوم از هم جدا شد که بتونیم هر کس راحت زندگیشو بکنه
بعد از اون پانیذ بعضی روز ها بچشو می سپورد به من و قرار شده وقتی بچمون ۲۰ ساله شد بریم شیراز زندگی کنیم یعنی شهری که من توش به دنیا اومدم
خیلی زندگی خوبی داشتیم و واقعا راضی بودم دلم واسه رکسانا و مهراشاد و آتوسامیر هم تنگ شده بود خبر اومد بچه آتوسامیر ۳ ماهه به دنیا اومده و پسره اسمش سپهر هست
صدای کلید در به صدا در اومد که ارسلان اومد تو
#ارسلان
بعد از اینکه کار های شرکت تموم شد مستقیم رفتم سوار ماشین شدم حرکت کردم سمت خونه در روز باز کردم وارد خونه شدم و با لبخند دیانا مواجه شدم،سلام عشقم
دیانا:سلام نفسم چرا انقد دیر اومدی ساعت ۱۲ شبه
ارسلان:ببخشید کار ها یه خورده به مشکل بر خورد،اممم دیانااا
دیانا:جان
ارسلان:من نی نی می قام
دیانا:چییی اصن فکرشم نکنننن
ارسلان:چراااا
دیانا:ارسلان تو که دردشو نمی کشی
ارسلان:باش اصن چصم
دیانا:ارسلاووون بابا خبببب چیکا کنمممم
ارسلان:نمیدونم خودت میدونی
دیانا:پوفففف باش
ارسلان:عررر،رفتیم طبقه بالا انداختمش روی تخت و روش خیمه زدم و لباساشو در آوردم فقط داشت بهم زل میزد،
ارسلان:نمی خوای چیزی بگی؟
دیانا:استرس دارم
ارسلان:چیزی نیست یه خورده همکاری کن خودت که بچه دوست داری، لباشو آروم می بوسم تا ۲۰ مین که نفسامون بند اومد،بعد رفتم سمت گردنش که لیس میزدم و گاز زدم که اونم ناله می کرد که کامل کبود شد بعدش رفتم سمت س.ی.ن.ه هاش محکم فشار می دادم که داد میزد می گفت بس کن تمومش کن ولی اهمیت ندادم و سینه هاشو گاز میزدم که قرمز قرمز شد بعد آروم واردش کردم
دیانا:جیغغغغ
توش تلمبه میزدم که خونه همه جا پخش شد
#دیانا
صبح با دل درد خیلی شدیدی از خواب بلند شدم ارسلان خواب بود با دوتا دستم زدم تو باسنش،ارسلان اشغال خیلی گاوی گمشو بیدار شو زنت از دست رفت
ارسلان:غلط کردم چیکار کنم؟بیا کرم بمالم خوب شه
دیانا:باشه شلوارم در آوردم آروم برام کرم مالید،ارسلان خدا لعنتت کنه
ارسلان:دلت میاد؟
دیانا:هوففف
۵ ماه بعد
امروز قرار بود بریم تشخیص بدیم که بچمون پسره یا دختره،رفتم سونوگرافی دادم بعدش رفتم تو مطب منتظر موندم نوبتم بشه بعد رفتم داخل امیدوار بودم دختر بشه چون ارسلانم دختر می خواست خودمم همینطور رفتم داخل جوابش اومد...
حمایت
کامنت:۴۰
لایک:۲۰
بعد از مدت هاااااا پارت دادم اونم منحرفانه پای قولم موندم و پارت دادم
کامنت رو زیاد کردم لایک رو کم حمایت کنید تنک
part:76
۵ ماه بعد
#دیانا
حدود ۵ ماه پیش ما ازدواج کردیم و ۱ ماه پیش بچه پانلئو به دنیا اومد که اسمش سلین هست که رضا اسمشو انتخاب کرد،چند مدت بعدش دیگه خونه های هر کدوم از هم جدا شد که بتونیم هر کس راحت زندگیشو بکنه
بعد از اون پانیذ بعضی روز ها بچشو می سپورد به من و قرار شده وقتی بچمون ۲۰ ساله شد بریم شیراز زندگی کنیم یعنی شهری که من توش به دنیا اومدم
خیلی زندگی خوبی داشتیم و واقعا راضی بودم دلم واسه رکسانا و مهراشاد و آتوسامیر هم تنگ شده بود خبر اومد بچه آتوسامیر ۳ ماهه به دنیا اومده و پسره اسمش سپهر هست
صدای کلید در به صدا در اومد که ارسلان اومد تو
#ارسلان
بعد از اینکه کار های شرکت تموم شد مستقیم رفتم سوار ماشین شدم حرکت کردم سمت خونه در روز باز کردم وارد خونه شدم و با لبخند دیانا مواجه شدم،سلام عشقم
دیانا:سلام نفسم چرا انقد دیر اومدی ساعت ۱۲ شبه
ارسلان:ببخشید کار ها یه خورده به مشکل بر خورد،اممم دیانااا
دیانا:جان
ارسلان:من نی نی می قام
دیانا:چییی اصن فکرشم نکنننن
ارسلان:چراااا
دیانا:ارسلان تو که دردشو نمی کشی
ارسلان:باش اصن چصم
دیانا:ارسلاووون بابا خبببب چیکا کنمممم
ارسلان:نمیدونم خودت میدونی
دیانا:پوفففف باش
ارسلان:عررر،رفتیم طبقه بالا انداختمش روی تخت و روش خیمه زدم و لباساشو در آوردم فقط داشت بهم زل میزد،
ارسلان:نمی خوای چیزی بگی؟
دیانا:استرس دارم
ارسلان:چیزی نیست یه خورده همکاری کن خودت که بچه دوست داری، لباشو آروم می بوسم تا ۲۰ مین که نفسامون بند اومد،بعد رفتم سمت گردنش که لیس میزدم و گاز زدم که اونم ناله می کرد که کامل کبود شد بعدش رفتم سمت س.ی.ن.ه هاش محکم فشار می دادم که داد میزد می گفت بس کن تمومش کن ولی اهمیت ندادم و سینه هاشو گاز میزدم که قرمز قرمز شد بعد آروم واردش کردم
دیانا:جیغغغغ
توش تلمبه میزدم که خونه همه جا پخش شد
#دیانا
صبح با دل درد خیلی شدیدی از خواب بلند شدم ارسلان خواب بود با دوتا دستم زدم تو باسنش،ارسلان اشغال خیلی گاوی گمشو بیدار شو زنت از دست رفت
ارسلان:غلط کردم چیکار کنم؟بیا کرم بمالم خوب شه
دیانا:باشه شلوارم در آوردم آروم برام کرم مالید،ارسلان خدا لعنتت کنه
ارسلان:دلت میاد؟
دیانا:هوففف
۵ ماه بعد
امروز قرار بود بریم تشخیص بدیم که بچمون پسره یا دختره،رفتم سونوگرافی دادم بعدش رفتم تو مطب منتظر موندم نوبتم بشه بعد رفتم داخل امیدوار بودم دختر بشه چون ارسلانم دختر می خواست خودمم همینطور رفتم داخل جوابش اومد...
حمایت
کامنت:۴۰
لایک:۲۰
بعد از مدت هاااااا پارت دادم اونم منحرفانه پای قولم موندم و پارت دادم
کامنت رو زیاد کردم لایک رو کم حمایت کنید تنک
۱۴.۹k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.