یکتا:
یکتا:
به چشمهایم زل زد و گفت :
با هم درستش می کنیم ..
و من تازه فهمیدم : تنهایی چه وسعت نامحدودی دارد !
با هم ... !
چه لذتی داشت این با هم ... !
حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی شد ...
حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت ...
حسی که به واژه ی " با هم " داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم ..!
تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد ، می توانست حس من را در آن لحظات ، درک کند !
به چشمهایم زل زد و گفت :
با هم درستش می کنیم ..
و من تازه فهمیدم : تنهایی چه وسعت نامحدودی دارد !
با هم ... !
چه لذتی داشت این با هم ... !
حتی اگر با هم هیچ چیزی هم درست نمی شد ...
حتی اگر تمام سرمایه ام بر باد می رفت ...
حسی که به واژه ی " با هم " داشتم را با هیچ چیزی در این دنیا معاوضه نمی کردم ..!
تنها کسی که وحشت تنهایی را درک کرده باشد ، می توانست حس من را در آن لحظات ، درک کند !
۱.۲k
۱۹ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.