شاید امسال اگر فصل زمستان برسد

.
شاید امسال اگر فصل زمستان برسد
موعد معجزه ی حضرت رحمان برسد
.
در همه محکمه ها عشق قضاوت کند و
حق به بیچارگی واژه ی انسان برسد
.
سفره را پهن بکن مادر و از غیب بخواه
تا که ما سیر شویم و به همه، نان برسد
.
باید از گریه ی من پنجره ها خیس شوند
باید آبی به تن خشک بیابان برسد
.
تو هم انگار شبیه خودم افسرده شدی
کاش این قصه ی غم زود به پایان برسد
.
دست خودکاری من سبز نشد ، می دانم
که بعید است زن از عشق به عرفان برسد
.
غم نیما به دلش مانده و من مطمئنم
از محالات بزرگ است که باران برسد!

#صنم_نافع
دیدگاه ها (۲)

تقدیم به وطن پرستان . مصدق مردی که نه خریدنش ممکن بود و نه ب...

در جمعشان بودم که پنهانی دلم رفتباور نمی کردم به آسانی دلم ر...

.شخصیت ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﻦ ﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﻨﺪﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻏﻤﮕﯿ...

‏سرخپوست پیریبرای کودکش از حقایق زندگی چنین گفت:در وجود هر ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط