love neutral

پارت 6
آجوما: بچهااا..بیدار شید غذا آماده است..من باید برم ( داد)
کوک: باشع..مرسی ( داد).. خخخدددااححااففظظ..عزیزم پاشو بریم غذا بخوریم..آجوما بخاطر تو بولگوگی و جاپچائه درست کرده
ا/ت: جدیی ( ذوق)
کوک: آره
ا/ت: آخ جونن ( بلند شدم که بدوم سمت غذا کوک مانعم شد)
کوک: کجا کجا؟ یک چیزی رو یادت رفتغ؟
ا/ت: چی رو؟
کوک: دستت درد نکنه دیگه ( غنچه کردن لبها و ناراحت)
ا/ت: خب بگووو
کوک: یادت رفته اون موقع هارو؟.. کیس قبل و بعد خواب؟
ا/ت: آهااااا.. خب بگو دیگه..بفرما*
**
ا/ت: سیر شدی؟
کوک: صد البته
ا/ت: پس بریم..اگه راضی شدی؟.. دخترت الان منو میخوره
کوک: بریم بریم*
*بعد ناهار *
ا/ت: وااییی سیر شدم..بخدا اگه بعد از زایمان چاق شدع باشمم
کوک:🤣..عیب نداره بابا..ورزش میکنیم درست میشع
ا/ت: آرع بابا...( به حالت عصبی)
کوک: فکر نکنم اونقدرام چاق باشی
ا/ت: جدی؟
کوک: آره..بابا.. میخوای دوتایی بریم بیرون پیش بقیع
ا/ت: بزار یکم بعد منم میخوام یکم تو خونه بمونم
کوک: بیا بریم دفتر من
ا/ت: نه میرم باغ قدم بزنم و کتاب بخونم
کوک: هرطور راحتی بعدش میام پیشت تا بریم. خواستی هم برو تو استخر یا دوش بگیر..
ا=ت: باشع باشع عزیزم..خونه رو میشناسم عزیزم..تو برو کارتو بکن
کوک: آخع کار نیست.. پرونده اس..
ا/ت: بروووو
دیدگاه ها (۳)

love neutral

love neutral

love neutral

love neutral

پارت ۹۴ فیک ازدواج مافیایی

سناریو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط